خواستم مقدمه ای برای این شعر و محمل سرایشش بنویسم دیدم اگر قرار است حرفی زده شود و اندوه جاری آن به مخاطب القا شود بهتر است که خود شعر زبان بگشاید و بازگو کند تا....
باعشق تقدیم به شاعر نام آشنا _ مهرداد محمدی _ که افتخار دادادش بودنش و دارم و دوست خوش قریحه ام -مهندس شهبازی- و آقای علی اشرف یوسفی و همسر گرانقدرش خانم صفی پور و دوستانی که این شعر و از من خواستند خاصه رضا حیدری
.... و در آخر این شعر رو با فایل صوتی اش تقدیم می کنم به همه ی داراهای ناکام عشق !
دارا شکسته گشته ، او را خراب کرده
سارا که نقشه ها را نقش بر آب کرده
سارا شبیه خورشید ، هرروز میدرخشد
دارای بینوا را چون برف آب کرده
سارا چو داس خندید، دارا به رقص آمد
آن خوشه قصد رفتن ، به آسیاب کرده
چوپان ساده دارا، سارای گرگ دزدید
دل را - و بعد آن را برّه کباب کرده
دارا که تشنه میشد، او را به خویش میخواند
سارا ، که چند سالی مشق سراب کرده
سارا خرید کرده ، سارا طلا گرفته
در عشق تازه ی خود، او فتح باب کرده
سارا قرار دارد !! دارا چه بیقرار است!
سارا برای رفتن، پا در رکاب کرده
دارا سیاه گشته ، دارا تباه گشته
سارا عروس گشته، سارا خضاب کرده
تازه هنوز دارا، باور نکرده اینکه:
سارا دروغ گفته، سارا خراب کرده
سارا چکار کرده، تقصیر او نبوده !!!
دارا - وکیل سارا !!- ما را مُجاب کرده
سارا غذا نخورده، گویا رژیم دارد
اما به ظنّ دارا، او اعتصاب کرده
سارا میانه ای با شعر و غزل ندارد
دارا که غصّه ها را ، شعر و کتاب کرده
گفته ست سرخی اش از اندوه و اضطراب است
سارا که گونه ها را رنگ و لعاب کرده
دارا شکست خورده، دارا فریب خورده
او کوچه ی علی چپ را انتخاب کرده
دارا نماز میخواند، دارا رکوع میرفت
حالا نمازها را، در کیسه خواب کرده
یک عصر پنجشنبه ((سارا ! مبارکت باد!!))
آنسو برای مردن، دارا شتاب کرده
دارا طناب بسته، سارا ولی نشسته
بر روی نعش دارا، او قصد تاب کرده!
***
آنسو کنار قبری ، پُک میزند به سیگار
یک پیرزن که روی دارا حساب کرده
آن پیرزن دوباره ، در چشم ، قطره می ریخت
غافل از اینکه دکتر او را جواب کرده
راستی یه چیز:
خواهرزاده ی کوچیکم - هلیا
- گویا شعر خودسوزی رو گوش کرده وبازخوانی کرده
براتون اینجا میذارمش گوش کنید خالی از لطف نیست