این ماه که می آید بانوی کدام ایل است؟
این نو رس نا آرام ، آهوی کدام ایل است؟
کِلوانِکش(1) از الماس ، مِلوانِکش(2) از یاقوت
این بیدِ – رها در باد گیسویِ – کدام ایل است
از عطر نفسهایش ، سرمست شده صحرا
این پونه یِ خوش بویِ خود رویِ کدام ایل است
در گُلوَنی(3) اش پیداست ، رخساره ی زیبایش
این نقره ای افشانِ مَه روی کدام ایل است؟
پوشیده به تن سُخمه(4) ، باز آمده از چشمه
این شوخِ – سیه چشم و ابرویِ – کدام ایل است؟
از شوق قدمهایش ، جادٌه به تپش آمد
این کبک خرامان و خوشخوی کدام ایل است؟
از شرم و نجابت ، گُل انداخته گونه هاش
این کولی زیبا و کم روی کدام ایل است؟
او رفته و دل برده ، من مانده و دلمرده
بر روی لبم یخ زد: "آهوی کدام ایل است"
1) کلوانک kelwanek بزبان کردی یعنی انگشتر
2) ملوانک melwanek بزبان کردی یعنی گردنبند
3) گلونی golwani سربند زنان کرد و لُر
4) سخمه sokhme کت، بالاپوش زنان کرد
... و امٌا
باز هم در جستجوی دُرّ پنهان بقیع
می زنم دل را به دریای خروشان بقیع
یک به یک جا می گذارم ، خانه های سنگی اش
در به در دنبال آن گمگشته مهمان بقیع
آفتابی نیلگون دیشب در اینجا گم شده ست
تا شود گرم از تب جسمش ، زمستان بقیع
می روم تا انتها ، بی . . . آه ! حتی یک نشان
دست خالی باز می گردم به دامان بقیع
می فشارد سینه ام را ، بغض چندین ساله ام
می کشد دل رابه آتش ، آذرستان بقیع
باد،آنسومی دمد در نی : نوایی حُزن بار
می رود تا استخوان سوز نیستانِ بقیع
دشت هم سر می کشد لا جرعه خون آفتاب
من به جا می مانم و شام غریبان بقیع