..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

نامه ای از مهرداد و یک اطلاعیه ! و یک غزل ( دلم گرفته .. )

هر از گاهی می روم و برای پست های تازه ای که کاوه از شعر های مهرداد در  " گنگ خوابدیده " قرار می دهد کامنت هایی در حد بضاعت کم و دانش حقیرم می گذارم. پست قبلی وبلاگ خودم مقدمه ی مقاله ی عاشورایی مهرداد بود که به دلیل تعلق این پست به مهرداد از ایشان خواستم در کامنتی مقاله و همایششان را تشریح کنند که مهرداد بعد از مدت ها این نامه را به جای کامنت برایم ارسال کردند و خواستند به جای کامنت به پست جدید منتقل شود :



علی آقا !

شاعرِ غزل هایِ جهان پسند!

صدایِ محزونِ این همه بهانه ی گریستن و گلایه !

دردت به جانِ دلِ بی قرارِ پُرگریه ی بی سر و سامانم !

فرصتِ جبران از من مخواه ! هرچه می خواهی به روی این دیده ی روزِ خوش ندیده .

فرصتِ جبران از من مخواه ! بگذار مثل این همه سال که وبالِ گردنت بوده ام ، فقط من انتظار داشته باشم !

فقط من بخواهم ! فقط من هر صبحِ پیش از بیداری عالم و آفتاب ، پیش از گفتگو با مردمانِ مهربانِ وطنم ، پیش از آن که کسی پیچ رادیویش را باز کند تا صدای مرده ی یأس آمیزِ بغض آلودِ برادرِ گریه هایت را بشنود ، سراغ    " گنگ خوابدیده "  بروم که یعنی نیمه شب ، علی دست به قلم شده و به اسم نظر برای پُست تازه ای که کاوه خان از بین شعرواره های بی در و پیکرم، انتخاب کرده ، دوباره ، ساده و صمیمی ، به آن چند بیت یا سطرِ آواره ، آبرویی بخشیده یا نه ؟

به جان سروناز این همه ی داراییِ قلب بیمار مهرداد است !

حالا هی منتظر باش تا من چیزی بنویسم ، به خط آن همه بغض نباریده ، به یاد هر آن چه ترانه که مثل هراس پرنده ای کوچک از بام لبان براماسیده  از عطش دیرپامان پرید و باز نیامد !

 به یاد هر آن چه غزل ، که شبیه شکایت کودکی بی خانمان ، اشک و اشتیاقش آمیخته با سعی سرزدن و سرودنمان بوده و بی دلیل و ناگزیر ، تعارفشان نکردیم و رفتند سراغ سایه ها !

منتظر باش تا هر آن چه مارا و دوستان بی شمار ما را به سالهای خاکستر شده ی خراب و خستگی آنان می برَد بنویسم

اما چگونه !؟

چگونه آن چه از دست تو بر نم آید را به تنبل ترین شاگرد کلاس شبانه ی شعرها و شِکوِه هایت می سپاری !؟

خدا خیرت بدهد 

برادرِ این همه سطرِ یتیم!  غمخوار این همه بیت ناتمام !  همراه این همه ترانه ی خانه نشینِ تنها ! سراغِ بی سراغِ این  شاعر تبعیدی .... !

   تو که این همه متوقع نبودی !

حالا که بی تاب خواندنت ، نتوانستم از این چند خطِ مثل همیشه شلوغ و خالی ، بگذرم قرار نیست دنیای مرا عوض کنی !

به قول شما  معلم ها و اساتید  " این بار آخرت باشد " و گرنه من که مثل گذشته و آینده ، هیچ ! تکلیف این همه چشم مهربان و گوش بی قرار ، که هر روز و هر شب ، می آیند و  کارهای تازه تر از جان بنی آدمت را می خوانند و می شنوند ، چه می شود !؟

قرار نیست نظم برنامه هایت را ، و ترتیب آمدن و نیامدنِ دوستانت را در این فضای عطر آگین بهشتی ، بخاطر بی خوابیِ یکی مثل من به هم بزنی ، که چه !؟

اما تو که می دانی دل ، حساب و کتاب سرش نمی شود . من هم عاشقم ، یعنی اندکی آدم ! و همین کارم را سخت تر کرده و گرنه چه حاجت جز به خاموشی ام .

بگذار منطق معمول و پُر درد و دامنه ی سال هایِ سپری شده را ادامه دهم ، من هر روز پیش از آنکه از نام خدا و پیغمبر و ساعت 6 بامداد ، اینجا تهران است و حال شما چطوره و صبحتان به خیر ، سراغ گنگ خواب دیده و  ermes-3  بیایم ، جانِ هرچه جدایی و دوری دلگیری قسمت می دهم بگذار فقط تو بگویی ، تو بخوانی ، تو غزل تازه را مژده دهی ، تو شعر بخوانی ، تو سرذوقمان بیاوری ، تو مرا و دوستانمان را در همه  جای این وطنِ غربت زده ی دلتنگ ، شاد از ذوق شعری تازه یا نه ، اصلاً بیتی، حرفی ، حدیثی ، سلامی ، حتی از هزار سال پیشترت کنی !

قول می دهم که تک تک خوانندگان این خانه ی نورانی ، با آن چه با هرزحمت ، سرِ هم کردم موافقند !

اندکی صبر کن قانعت می کنم - همین خوب است ،  تنها دلم نمی آید  ننویسم :

در جمع من و این بغض بی قرار ، جای خالی ات امکان ندارد ...


                                                                                                         مهرداد محمدی  -  تبریز

                                                                                                                                                                               آذر 92

                                                                                                                 .......................................................................................................................................................................


انجمن شعر و ادب ایوان با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان برگزار می کند:


          شعر خوانی ، حافظ خوانی و شاهنامه خوانی

                       در  شب خاطره انگیز  یلدا

نَقل مَتَل کُردی ،

شعر خوانی شاعر میهمان، شاعران ایوان و شاعران محلی

مکان : سالن اجتماعات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ایوان)

زمان : شنبه 30 / 9 / 92  ساعت 20 تا 22 شب ( شب یلدا )


و اندوه ها و خودکشتن ها

.......................................................................................................................................................................


در طی 10 روز گذشته 8 - 7 نفر از جوانان برومند شهر و دیارم  برای همیشه خویش را از صحنه زندگی حذف کردند و و به عمر کوتاه خود خاتمه دادند !

تنوع خودکشی ها بر نگرانی قضیه می افزاید ! یکی با طناب و موبایل به دست در حین مکالمه با مادرش ، دیگری با ریختن الکل بر روی خود و کشیدن کبریت در بیرون از شهر ، آن یکی با قرص و این یکی با نفت و آن خانم با تفنگ !!!!!!

حالا تقریباً همه ی خانواده ها می دانند در هر خانه بمبی آماده انفجار و نارنجکی مترصد کشیدن ضامن ! تا دمار از روزگار پدر و مادر رنجدیده درآورند !

به کجا چنین شتابان !!؟

وقت آن نرسیده مسئولان نازنین بامسئولیت (!!!) ریشه یابی کنند و فکری برای این مسئله !؟

جوانان کم تجربه ی ما وقتی اراده ای برای حل مسئله خود نمی بینن با طنابی و قرصی و چندلیتر نفت ، صورت مسئله را پاک می کنند !

بیایید با هم چاره ای بیاندیشیم !!


غزلی از سال های گذشته ام که دلگیر بودم و سرودم و در مجموعه ی" دری به باغ پریشانی " چاپ و به مهرداد تقدیمش کرده بودم و امروز از زبان کسانی که خود را به دار مجازات خویش می آویزند بازخوانی میکنم:


دلم گرفته از این شهر و مردمان حسودش

شبیه میله ی زندان شده، خطوط و حدودش

 

به تنگ آمدم از دستِ بوته های زمینگیر

که نخل، اجازه ندارد ، رود به لاکِ صعودش

 

نشسته گَرد غریبی، به روی چهره ی شهرم

چگونه می شود آیا  از این غبار زُدودش !؟

 

به غیرِ جغدِ ملامت ، به جز کلاغِ مَذمّت

پرنده ، پَر نگشوده ، در آسمانِ کبودش

 

چه فرق می کند این شهر ، براش ، بود و نبودم !؟

چه فرق می کند این شهر ، برام، بود و نبودش !؟

 

کنون که زندگیم ، مثل " مار و پله "  شده است

نه دلخوشم به فرازش ، نه دلخورم  ز فرودش

 

فقط اگر گِله ای هست، ز دوستانِ خودم هست

که دوست - دشمن جانم -  تنم ، کبودِ عمودش

 

خدای شاهد مان است، همان خدایِ عزیزی

که افتخار شما و من ، این رکوع و سجودش

 

دعای هر شب من : ای خدا ! هدایتشان کن

دعای هر شبتان : ریشه کن درخت وجودش

 

                                            پائیز 76 ایوان

.............................................................................................................................................................................................................................


محمود محمودیان از هنرمندان نازنین ایوانی ست حنجره ی مخملی اش بهترین پژواک برای بازخوانی ترانه های ماندگار خداوندگار موسیقی کُردی - مظهر خالقی - است در جشنواره ی شعر  " منال و مه لوچگ " ابیاتی از اشعار  شاکه و خانمنصور دو شاعر بزرگ و از مفاخر ایوان را زمزمه و یک تصنیف را اجرا کردند. آهنگسازی و تنظیم کار به عهده ی هنرمند عزیز سیروس نادری بوده که ایشان هم خوشبختانه ویلاگشون و به این آدرس ایجاد کردند : http://nadire.blogfa.com/


البته CD منتخبی از برنامه این جشنواره آماده ست و دوستانی که بخواهند از انجمن شعر می توانند رایگان آن را تهیه کنند اما چون در این CD متأسفانه تصنیف زیبای آقای محمودیان رو، قرار نداده  بودن، اینجا لینک دانلودش و در اختیار علاقمندان و کسانی که از من خواسته بودند قرار می دهم:

لینک دانلود تصنیف اجرا شده توسط  محمود محمودیان

نظرات 142 + ارسال نظر
اکبر پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 00:00 http://ewarh.persianblog.ir

سلام
از حال خوش مهردادخیلی خوشحال شدم وخوشحالتر برای شب خاطره انگیز"یلدا"امید آنکه توفیق حضور یابم.

افتخار بدین حاج اکبر با خانواده ی محترم

تارا پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 00:24

سلام و عرض احترام حضور برادرانی از جنس آب و آیینه.

خوشا به حال برادری که رفاقت را در حق برادرش تمام میکند
و این تجلی عشق است
میان برادرانی از جنس عشق...

حقا که شعور این دو برادر نازنین همچون شعرهایشان ستودنی و دوست داشتنی است.

سلامتی و سرافرازی و تداوم سایه سبزشان بر سرمان
آرزوی قلبی ماست.

یلدا ، میلاد آفتاب بر انبوه سیاهی را پیشاپیش حضورتان تبریک میگویم.

ارادتمند همیشگی شما
تارا.
27 آذر 92

سلام تارای عزیز
اینایی که گفتی شاید به مهرداد بخوره ولی من تبری می جویم از این همه لطف شما!

یلدا مبارک

جعفر منصوریان پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 00:37 http://JAFAR60.BLOGFA.COM

وه خیر...

خیره مالد بایگ !

فرید پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:20 http://faridshaabani.blogfa.com/

اول - سلام آقای محمدی خوبی دلم حسابی واست تنگ شده


دوم - درود ویژه به مهرداد عزیز و شما
نامه مهردا و خوندم

سوم- برای مراسم شب یلدا نوشین رو راه ندین باز میاد همه چیو خودش میخوره و با خودش میبره بعد اونو گردن یه ادم ساده ی بی ادعا مثل من میندازه

سلام فرید جان
این برنامه بدون هیچگونه اختصاص بودجه ای انجام میشه !
تنقلات و خوردنی جات آزاده با خودتون بیارین !

سیده زهرا بصارتی (آجی) پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:33 http://naparhizi.persianblog.ir

سلام . تمام این زمزمه های دوستت دارم تا ابدیت جاری که عطر عشق می دهد به یک طرف ، من شعر می خواهم . از آن شعر های علی محمد محمدی که روحم در آن شنا کندو نگاهم موج سواری ! منتظرم...
با احترام همیشه

سلام آجی گلم - دکتر سیده زهرا -
با داشتن اون همه شعر های قشنگ قشنگ خودت میخوای سوار شعرهای من بشی که چی !!؟

کاوه پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:10 http://gongekhabdide.blogsky.com/

غزل عشق است...
تنها اگر اینجا بخوانمش!
و نقش ماندگاری از قلم پر احساس عمو مهرداد که هر از گاهی در -ارمس- غافلگیرمان میکند..
دستت مریزاد که زحمت این پستها را میکشی و نامه های نچندان کوتاه دلگیری ها و دلتنگی ها و دغدغه های ریز و درشتشان جدا، و توضیحات بیشتر از حد کامنت و خارج از حوصله هر غیر عاشقی را میگذاری و شادمان میکنی...


دوستتان داریم
سرتان سرافراز و دلتان بی غم

سلام کاوی جونم
لطف داری و دریای مهربانی ات همیشه مواج است
قربانت

مرتضی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:29

سلام !
وقتی تصویر سرحال و شاداب مهرداد را دیدم نمی دونی چه حالی شدم امیدوارم همیشه سلامت باشه...

سلام مرتض جان
سپاس از احساس برادرانه و لطف هماره ات !

محمدصادقی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:41 http://m-sadeghi.blogfa.com/

سلام
دلم گرفته از این شهر و مردمان حسودش

شبیه میله ی زندان شده، خطوط و حدودش...........
استاد عزیز!!!خوشبحالتان که میتوانید با زبان شعر، اندیشه و شعورتان را به گوش همه برسانید و غمهایتان را نمایان کنید .
من پیام سرشار از زیبایی مهرداد را خواندم و ارادتم به ایشان بیش از پیش شد که چنین زیبا و روان قلم مینگارد...
و غصه این همه خودکشی که شما را مثل همه کسانی که به زندگی و امید این شهر علاقه مند هستند، براشفته ، درد مشترک همه ماست.
من واقعا نمیدانم مشکل کجاست و نیز نمیدانم که
ما درمحاسبه پیچ و خم کدام تقدیر اشتباه کردیم که چنین سرنوشتی بر جان شهر ما افتاده است؟چه کار باید کرد؟؟

سلام محمد جان
در شهری که کسانی مثل مهرداد و جنابعالی قلم می زنند چرا باید در خودکشی سرآمد باشیم !
آیا ما همین ظرفیت و داریم !؟
شهر ما را چه می شود !؟
چرا از دیوارهامان اندوه می بارد !؟
چه کسی اینگونه دلمرده مان می خواست !
چه کسی اندوه را در این شهر جار زد !؟
ئر شهری که شادی رخت بر بسته و همه به جرم ....
بگذریم !
شهرمان خوب است !
مشکلی نیست !
آمارها بر روی کاغذ می گویند شهر در امن و امان است !

سیده زهرا بصارتی (آجی) پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:31 http://naparhizi.persianblog.ir

سلام خیلی ممنونم که شعر گذاشتید . اگر چه دردنامه ای غم افزاست . اما خوش به حالتان که در کارکشیدن از امکانات و ظرفیت های زبانی وجای دادن هر واژه و ارزش گذاری آن این قدر عالی می توانید معنی ومضمون را کامل کنید. آن هم در نهایت روشن نویسی و بی تکلفی . مرسی از تعریفت ولی کو تا ما به ابتدای کار شما برسیم برادر جان؟!

افزایش خودکشی ها به شهر شما خلاصه نشده اگرچه در شهری که هنوز زیاد گرفتار زد و بند های فانتزی ومدرن کلان شهر ها نشده ،به نظر می آید خیلی زیاد باشد . خودکشی بیشتر از این که یک صدمه ی فردی ومکانیزم تند و غیر مترقبه ی رفتاری شخصی باشد ، یک آسیب جدی اجتماعی ست . متآسفانه در کشور ما از هر سه جوان در سن اکتیو بودن دوتا بیکارند . تازه اگر آن دوتا فقط بیکار باشند ومعتاد نباشند. احساس نابرابری عدالت اجتماعی و عدم توانایی همسازی اجتماعی کار را به این جاها می کشاند . به امید روزهای مطلوب . متأسفم !
به هر حال مرسی که این قدر هستید و همیشه باشید به جان واژه ها !

مرسی بابت کامنت سراسر مهرت
ولی من در مورد شعرهای شما واقعیت رو گفتم نه تعارفات معمول

100 پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:50

کاش در کتاب قطور زندگى سطرى باشیم ماندنى! نه حاشیه اى از یادرفتنى....

شما که 100 تشریف دارین کیه که ندونه 100 ماندگار و فراکوش نشدنیه !
حالا چرا 100 !؟

**غم** پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:27 http://silent2.blogfa.com/

سلام اقای محمدی خیلی وبلاگتونو دوس دارم
من شما رو لینک کردم.خوشحال می شم که شما هم منو لینک کنین

گاهی مثل فروغ دلم برای باغچه می سوزد و گاه چون بهمنی برای خودم تنگ می شود !
سلام
وبلاگ نازنینت مبارکه!
لینک شدین و به دوستان نازنین ما در این تار نما پیوند خوردین !
ببخشی اسمی از این غمگین تر نبود رو خودتون بذارین !
ما حالت عادیش هم در شرُف خودکشی هستیم با این اسم شما یه خورده جلوترش میندازیم !

mohsen karimi پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:35 http://yasan1993@blogfa.com

آدم ها لالت می کنند...

بعد هی می پرسند...

چرا حرف نمی زنی؟؟!

این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست...!

سلام دکتر .... یه آپ کردم خوشحال میشم بیاین

آقا محسن
پستت رمز داره بعد ما رو الکی میفرستی اونجا تا نگهبان رامون نده !
هرچی گفتیم به خدا دعوتنامه دارین تو گوشش فرو نرفت !

نارسیس ناز پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:42 http://nar3isnaz.mihanblog.com

چه شب ساکتیست

انگارهیچ کس دردنیانیست

شایدهم کسی

دردنیای من نیست...!

چه شب سرد ساکت سردی ست !

جلال کوهی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 23:21 http://varaso.blogfa.com

سلام برای خاس خاس تر له گیانم

یه ت هایده کو، م را نیه زانم

م وینه ی شاکه ت جور مه سیور خان

روژی یا شه وی به و سه ر به ی لیمان......

له وینه ی داول وسم وه پاوه

مرم ار دیر باید وه ده س واوه

گیان هر کسی له لاد شرینه

وینه ی گلباخی له لاد ره نگینه

به و سه ر بیه لیم چه وه ری تنم

ئی شاره گشتی بیه سه دژمنم

هاتی یه ی روژ باید وه مفت ئاسان

ئه وسا م دی نه وم له شار ئیوان
علی اقا...........سلام ....دلتنگ دیدارت هستم......

خواهم آمد به درِ خانه ی زیبایی تو !

mamo جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:36

bi to har lahze mara bime foro rikhtan ast!

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

100 جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 13:06

همینجورى. آخه از عدد 100 خیلى خوشم میاد.
pishapish yaldaton mobarak.

ایشالله همیشه 20 همیشه 100 همیشه 1000 باشی !
یلدا میارک

صادق حسینی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 13:22 http://www.roham86.blogfa.com

گیرم که یلدا هم بیاید.
شبی هم به درازا بکشد.
برفی هم ببارد.
سفره ای هم چیده شود.
اناری هم باشد.
و دیوان حافظی هم.
چه یلدایی؟
چه برفی؟
چه فالی؟
بی تو اینجا همه شب یلداست.
همه شب سرد است.
همه شب فال مرا می گیرد،
یاد آشفته تو



سلام علی آقا
به جانت قسم تا مرز جنون رفتم
چیزی برای نوشتن به ذهن مکدرم نمی رسد
فقط سکوت میکنم...و تنها تو میدانی این سکوت من از چه حرف هایی سرشار است
دارم صدای محمود را دانلود میکنم
خدا کند بعداز شنیدنش ویران تر شوم و در خویش فرو ریزم.............................................

سلام صادق عزیز
دیشب دلی از عزا در آوردیم از همکلام شدن با هم بعد از ماهها دوری!
چند روز پیش با محمود و داری و مهرداد در خانه سیروس بودیم و ذکر خیرت !
صادق جان جایت اینجا بیشتر از تصورت خالی ست

احمدرضا ازادی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 13:23 http://ahmadrezaazadi.blogfa.com

سلام وعرض ادب دارم خدمت استاد محمدی...اپم ومنتظر نظر گرمتون

چشم احمدرضا جان

مهدیه ناجی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 16:48 http://www.mhnaji68.blogfa.com

زمستان ثانیه ثانیه نزدیک می شود ، یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه ی تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزو های خوب دارد ... یلدا پیشاپیش مبارک ...

آری خورشید ثابت کرد:
حتی طولانی ترین شب نیز
با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد
حتی اگر به بلندای یلدا باشد ...
بیدار و امیدوار باش
خورشیدی در راه است !


یلدات مبارک

مهدیه ناجی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 16:53 http://www.mhnaji68.blogfa.com

سلام استاد خوبی؟اخرکامنتی که واستون گذاشتم یه مطلبی اشتباهی پیست کردم واسه شما ببخشید خلاصه ...اون مطلبو حذف کنیدبازم ببخشید

کدوم و !؟

مرتضی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 16:59

سلام علی جونم!
mamoکیست؟

بدون آدرس و ایمیل !

مهدیه ناجی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:02 http://www.mhnaji68.blogfa.com

استادکارجدید دارم امادوسشون ندارم زیادخوب نیستن..

شکسته نفسی نکن بچه !

شنگول آباد جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:23 http://shangool-abad.blogfa.com/

سلام استفاده کردم یلدابرشما مبارک باد

عاشقانه های من جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:36 http://eshgabad1349.mihanblog.com/

درودشعرزیبا بود. پیشاپیش یلدامبارک

محمد حیدری جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:51

در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام


... ممنونم از اینکه استاد عزیز منت گذاشتی به من سر زدی

مهدی احمدی خواه جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:57

سلام بر آقای محمدی ! خوشحال شدم که حداقل در دنیای مجازی حضور پر مهرت نصیب فقیر وفقرا می شود سپاس هزاران!

جعفر زمانی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:40 http://harfe-hesab1.blogfa.com

عمری طولانی به بلندای یلدا برای معلم عزیزم آرزومندم
یلدا مبارک

جمال مرادی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:45 http://http:/jmc308.blogfa.com/

شبم می تابه یلدایی

دوباره حسه زیبایی

می خونم ماه شبها رو

می گیرم عشق لیلارو

بازم مجنون می شم با تو

ستاره دیده چشماتو

شب یلدای من هر روز

میگه از عشق تو با سوز

یلدایت مــبارکــــ

یلدایت پر از شادی

علی رستمی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 18:55

سلام استاد عزیز حال شما خوبه ؟استاد مارو نمی بینی خوش می گذره ؟ما که دلمون تنگ شده واستون

به به علی آقا ! از این ورا
قبلنا بیشتر افتخار می دادی

؟ جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:40

درود،
یلداتون مبارک...
و مثل غزلتون و سایر مطالب این پست دلمون گرفت.....

یلدایتان پر از سرور و شادی و لبخند

پریا کورده وار جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 19:52

سلام ممنون کامنتتون خیلی زیبابود ممنونم
شب یلدای خوب وپرخاطره ی داشته باشید



دا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

محمد حسن جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:03 http://WWW.BIGHOLE90.BLOGFA.COM

سلام بر استاد عزیزم
ممنون بابت اینکه سر زدین
یلدا مبارک
در ضمن مرسی از اینکه لینک این تصنیف زیبای محمودیان را گذاشتین
بسیار سپاس


ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .

mohsen karimi جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:18 http://yasan1993@blogfa.com

استاد اون پست زیاد مهم نبود چون دیشب نوشتمش مهم پست دوم بود که منظورم بود و صد البته مهم حضور گرمتون بود ... فداتم

پست ماقبل آخرت زیبا بود

فرید جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:25 http://faridshaabani.blogfa.com/

شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران که در راه است فصــــــــل نوبهاران….

-------------------------------------------------------

سلام اقای محمدی ادم میاد وبلاگ دچار سردرگمی میشه از یه طرف شب یلدا ادم و به یاد جشن و سرور می اندازه از یه طرف مطرح شدن خودکشی های شهر
نمیدانیم شادی کنیم یا ...

به نظرم ما نباید منتظر معجزه از جانب مسئولین باشیم و خوب میدونیم که اقدامی در این راستا صورت نمیدهند و خودمون(مردم) به مبارزه با این پدیده شوم به رهبری و مشاوره ی فرهیختگان ودلسوزانی چون شما و دیگر دوستان باشیم.
که به یاری خدا خودکشی لغتی نا مفهوم در بین شهر و دیارمان باشد.

یه بار دیگه یلدا رو بهتون تبریک میگم

درود بر فرید عزیز
در راستای همین شادی نکردنمان برنامه شب یلدامون کنسل شد !

سارا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:41 http://sarash1995.blogfa.com

سفیدی برف را برای روحت
سرخی انار را برای قلبت
شیرینی هندوانه را برای عشقت
و بلندی یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم
پیشاپیش یلدا مبارک.

مبارک سارا جان

یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت

حسین عباسی جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:50 http://radikalyek.blogfa.com

سلام استاد من ...
احوال شما ؟؟؟
چشم امرتون رو بهشون میرسونم ...
خودمم شنبه شب میام ... مهدی هم میارم ...

حالا چی میدین بخوریم ؟؟؟

زحمت نکشین حسین جان !
اینا گور دارن کفن داشته باشن !

shabnam جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 20:52 http://shabnam101.blogfa.com

ممنون از حضورتون جناب محمدی عزیز
هم نامه برادر گرامیتون و هم شعر زیبای خودتون عالی بودن دستتون مریزاد
این شهرم مدت هاست که غرق اندوهه و از همه در دیوارش مرگ میباره و این همون چیزیه که مسئولین وظیفه شناس ما میخوان و این تنها شامل شهر ما نمیشه فقط آمارش اینجا بالاتره

نه بابا شهر خوبی داریم !!!!!!!!

زهرا جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 21:13 http://shabhayepaeez.blogfa.com

مردم شهر! خداحافظتان من رفتم

کسی از کوجه ی غم آمده دنبال دلم

سلام استاد ما هم دعوتیم؟؟؟

بوخشه حضرت عباس تنیش خود کشی نکید !
آخه رخم له لی شعرده چگ !!
کنسلش کرده زهرا خانم

sami جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 22:37 http://niloofarenilgoon93.blogfa.com/

باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک

غم هایتان کوتاه ! شادی هایتان بلند !

همه، شب های غم آبستن روز طرَب است
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید

حامد جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 23:29 http://hz1369.blogfa.com/

سفیدی برف را برای روحت

سرخی انار را برای قلبت

شیرینی هندوانه را برای عشقت

وبلندی یلدا را برای زندگی قشنگ آرزومندم

یلدا بر شما استاد عزیز مبارکباد

سلام حامد جان
سپاس فراوان

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است

سارا شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 00:21 http://sarash1995.blogfa.com

سلام آقای محمدی عزیز.در مورده پست آقا مهرداد که کلمه به کلمش نیاز به تفکر داره بخصوص برا ذهن محدود من که شعاع دایره ی ادراکش خیلی خیلی کوچیکه.
در مورده این قضیه ی خودکشیم من نمیدونم چی بگم چون با شنیدن هر خودکشی چهار ستون بدنم میلرزه.
من 18 سالمه نمیدونم سنم کمه زیاده میفهمم نمیفهمم فقط میدونم با شنیدنش این کلمه ی شوم تنها چیزی که می بینم ناامیدی و ترس از ینکه خدایی نکرده زبونم لال.....
پارسال جلسه روسای شورای دانش آموزی با استانار آقای اعلایی بودش که بحث رفت رو خودکشی یکی از بچه ها گفت چرا چاره ای پیدا نمیکنین یکی تو شهر ما ورزشکار بوده تیم ملی دعوت شده ولی سر همون بی توجهی هایی که نسبت بهش شده معتاد شده و الانم خودکشی کرده آقای استاندار گفت پس این نشون میده که ورزش کارساز نیس یه راه حلی بدین که بشه جلو خودکشی رو گرفت یکی نیس بهش بگه آقای مسئول شما رو صندلی پست و مقام نشستین یه فکری کنین نه مردم بیچاره ای که هر کدومشون درد و بدبختی خودشونو دارن و ظرفیتام متفاوته ایمان افراد به یک میزان نیس.
و اینکه اونروزی که انجمناومدم حرفتون خیلی عمیق و پرمحتوا بود فرمودین افرادی که خودکشی میکنن بجای اینکه درداشونو نشانه بگیرن راه حل پیدا کنن برشون خودشونو نشانه میگیرن.
ببخشید پرحرفی کردم.
یلدای قشنگتونم مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زیبا نوشته اید سارا خانم
انشالله که گرد غم از چهره ی دیارمون بزداییم

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک

ستاره شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 http://setareh3861.blogfa.com

سلام استاد ممنون که به کلبه حقیرم سر زدین یلدامبارک

shabnam شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:31 http://shabnam101.blogfa.com

چه سخاوتمند است پاییز
که شکوه بلندترین شبش را
عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد
زمستانتان سفید و سلامت . . .
یلدا مبارک

شادی هایت به بلندای یلدا

لداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست !

100 شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:14

3بار بگین : افسر ارشد ارتش اتریش.....!
یا : چسب،چیپس،سوسک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کانی شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:23

بیا ماه من و یلدای من باش
شب بارانیه دی ماه من باش
بیا زیباترین مجنون این شب
یه عمری بامن و لیلای من باش..
********یلدا مبارک*******

شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است

شب یلدا شب فرّ و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است

یلدا مبارک

سارا شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:30 http://sarash1995.blogfa.com

سلام پس نظرات من کو؟؟؟

بگرد!
چرا که جوینده ، یابنده می شود !

زنگ اول شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 http://amirklasedars.blogfa.com/

سلام با پست تسلیت اپم ومنتظرحضور ارزشمندتون

سلام امیر جان
به خدا به محض دریافت این خبر ناگوار ، اندوه اولین کسی که به ذهنم رسید جنابعالی بودین
واقعاً سخته صمیمی ترین دوستت و از دست بدی و عزادارش بشی
خدا به اون معلم شریفِ فقید، آرامش و به جنابعالی ، فرزندانش و بستگان دردمندش صبر جمیل عطا کند !


این غزل هم از زبان امیر عزیز تقدیم به روح بلند خدابنده نجفی:

نشستم در عزایت گریه کردم
زداغت ، بی نهایت گریه کردم

تمام روز ، در فکر تو بودم
تمام شب، برایت گریه کردم

میانِ کوچه های درد و غربت
چو دیدم ردٌ پایت ، گریه کردم

در آن خاموشیِ سردِ مِه آلود
به آهنگِ صدایت ، گریه کردم

تو ای ابر بهاری ! شاهدی که
چگونه پا به پایت ، گریه کردم

مَبار ای آسمان! دیگر تو امروز
که من دیشب ، به جایت گریه کردم

100 شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:51

چى شد؟

چی ، چی شد !؟

021 شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:58

سلام
چه نونی به هم قرض میدن داداشا!!!
هندونه بهتره،برا شب یلدا کاربرد دارده!!
در کل خوب بود.

اگه نیاز به هندونه نبود که فقط شعر رو میذاشتم !

حالا کد تهران جان ! چه عجب پیدا شدی !
نکنه تا حالا اشغال بودی !!!

asal شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 15:44

یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند.

چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند
مشکلی گر که تو را راه بندد تو بخند !

غصه ها فانی و باقی،همه زنجیر به هم.
گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند !

در آخرین روزهای خزان برایت بهترین ها را آرزومندم
یلدا مبارک !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد