..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

خورشیدِ چشمت...


دردت به جان هر چه کَس دارم چرا کِز کرده ای !؟

خورشیدِ چشمت را به خونِ گریه قرمز کرده ای !


خانم ! نمی دانی که با اندوه جانکاهت مرا

از زندگی که هیچ ، از مُردن هم عاجز کرده ای !؟


لب وا نکردی و مرا دلتنگ تر از آنچه بود

با آن دهان کوچک - چون شعر، موجِز - کرده ای !


حاشا نمازم رو به قبله از تو روگردان شوم

ای عشق ! اینگونه حرامم را تو جایز کرده ای !


با چار مصراع مقفّا از دوبیت مژّه هات

گویی تلمّذ در کلاسِ شعرِ فایز کرده ای !


نقشِ رخِ زیبات ، "مانی" را به چالِش می کشد

با چشم خود صدها غزل، تلقینِ حافظ کرده ای !


از پیچشِ زلفِ تو سرپیچی ، محال است و مرا

در بندِ آن اندوهِ بی پایان و غامِض کرده ای !


نظرات 140 + ارسال نظر
فرزانه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 15:09 http://neghabetarikh.blogfa

سلام
ای عشق ! اینگونه حرامم را تو جایز کرده ای !...


کی میتونه بهتر از این زیبایی عشق رو بنگارد ... هم خوب بودنش رو هم حسش رو هم نقشش رو... این تازه یه مصرعه !!!
فوق العادست ..قلمتون مانا ...
خوش بحال من معاصر توام

پارامو یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 17:21 http://paramo3531.blogfa.com

سلام بر اندیشمند توانا،شاعرمعاصر وجوان شهرم.
هروقت شعرهایت رامیخوانم هم به شهرم می بالم،هم به جوانان شهرم وهم به ذهن برتر و والای شاعران شهرم.
بی شک مایه افتخار شهر،استان و کشورم هستی.امیداست همیشه سلامت باشی استاد عزیزم

سلام پاراموی عزیز
مرا شرمسار محبت بی شائبه ی خویش کرده ای
اگرچه من آن چیزهایی را که می گویی نیستم اما چیزی از مهربانی تو کم نمی کند

قربانت

سارا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:48

سلام استاد بیت اولو خیلی دوس داشتم عالی بود
یه چنه آدمک دیری ی ی ی ی ی ی

محمد صادقی یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:41 http://m-sadeghi.blogfa.com/

ی مردم
به گمانم که غلط آمده ایم
راه را برگردیم
جاده از نور خدا ، خاموش است
هیچکس ، حوصله عشق ، ندارد اینجا
به خدا ، هیچ رسولی به چنین راه ،
نخواندست کسی
جاده بی آبادی
و سراسر ، همه جا ، ویرانی ست ..........
.کیوان شاهبداغی
................
سلام بر استاد نازنین شعر و ادب و شعور
من که از شعر چیزی بلد نیستم اما با خواندن شعر ها شما همیشه لذت زیادی میبرم.درود بر شما[گل][گل]

فرزانه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:54 http://neghabetarikh.blogfa

ز چشم بد،خدا آن چشم می گون را نگه دارد
که در هرگردشی مستِ تماشا می کند ما را

فرزانه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:55 http://neghabetarikh.blogfa

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنتـــــــــ را ...

سیده زهرا بصارتی (آجی) یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:15 http://naparhizi.persianblog.ir

غزل لطیف وسراسر عشقت روخوندم . و آن غم قشنگی که آیه آیه به این غزل تبدیل شده رومی بوسم . تموم هنر نمایی ومهارت شاعرانه ی جاری در ساختارعمودی و افقی بیت های این غزل یه طرف ، به نظر من روح شعر شما فقط توی همون مصرع اولش جاخوش کرده که خیلی بی پیرایه از زبان رایج گفتار خودتون کار کشیدین و این اصطلاح که زیاد استفاده ش می کنین « دردت به جان .... » بگذریم .
اما می دونی چیه داداش علی ؟! گاهی وقتا آدم به جایی می رسه که حتی وقتی یه غزل به لطافت و عریانی و این غزل می خونه به زخم هایی از لحظه های غربت آمیز زندگی فکر کنه . دارم به این فکرمی کنم گاهی آدم دلش می خواد خیلی چیزا روبنشونه روی پیشونی اعتقاد وباورش وبهشون ایمان بیاره هرچند اصلا تو حیطه ی باور آدم نگنجن .خب می دونی چرا؟ اگه اون چیزا روتوباورت نیاری یه حفره یا شکاف عمیق تو دلت و کلا توزندگیت ایجاد می شه که ترمیم یا پرکردنش و صاف کردنش تقریبا محاله و غیر ممکن . حالا اگرم بخوای باورشون کنی وبهشون ایمان بیاری ، یه عالمه فاکتور های جورواجور سروکله شون پیدا می شه که تو روبه تردید می ندازه وحس می کنی اگه باورشون کنی به شعورت توهین شده! و به نظر من همه ی ما حد اقل یه بارم که شده این تعارض ستمگر رو نوش جان کردیم ومزه ش روچشیدیم . فدای تو : همیشه آجی

sami یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:03 http://niloofarenilgoon93.blogfa.com

سلام استاد گل...خوبی؟
خیلی شعر زیبا و پر احساسی بوووووووووووووود
بازم از این شعرا بذارین

مصطفی محمدی یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:55 http://fhhkkkvv

سلام به کد خدا و پسر عموی عالم و فرهیخته ام واقعا مثل همیشه زیبا بود و لذت بردم همیشه شاد باشید سه شنبه چهارم اسفند مکه مکرمه

سلام حاج مصطفی عزیز
خوش به حالت که برای بار بیستم به مکه مشرف شدی
زیارت خانه ی دوست مبارک بادت
من همیشه برادر و دوست کوچکت خواهم ماند

آجی دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:05

خصوصی : داداش علی واقعا معذرت میخوام .جسارت می کنم. این به این معنی نیست که بی ادبی کنم وبخوام از شعر شما ایراد بگیرم . ولی به نظرم توی قواعد عروض حرف ساکن فقط با الف وهمزه ادغام میشه .اما توی شعر قشنگ شما ... هم عاجز کرده ای میم با ع ادغام شده که با قواعد عروض تناقض داره عین فقط هم صدا با الفه و به جای اوننمیشه استفاده بشه .اگرم هم رو ادغا م نکنی وجدا بخونی سکته ی وزنی درست میشه . ببخش فضولی و بی ادبی کردم .

سلام
یه بار معلمه به ولیِ دانش آموز گفت که بچه ی شما صابون و با "س" نوشته !
گفت حالا چه اشکالی داره ؟ مگه اینجورم کف نمیکنه !؟

من که فکر میکنم همه ی این "عین" و "الف ها" یکی اند!!!
جالبه تو زبان کردی همه ی "س" "ث" "ص " ها رو به صورت "س" مینویسند ! چرا که ما صراط و ثریا و سیب را همه یکجور ادا کرده و همان "س" می خوانیم!
توجیهشم اینه که مگه ما عربیم این همه س داشته باشیم و هرکدوم و یه جور بخونیم !
پس وقتی با " آ " میشه ادغام کرد با " عا " هم میشه !!!
افتاد !؟
یه بار یادمه شعری برای زنده یاد منزوی می خوندم به یه مصرعی رسیدم
گفت ایراد وزنی !!
گفتم نه استاد ! اینم تقطیعش !
گفت وزن اون طنطنه ایست که هنگام خوانش شعر به گوش مخاطب متبادر می شود نه اونی که تو داری رو کاغذ پیاده می کنی !

زهرا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 http://shabhayepaeez.blogfa.com/

روبروی هم ایستاده ایم

پشت به جهان

من و اندوه زمستانی
.........................
سلام استاد شعرات واقعا عالین..

می دانم این اندوه را راه رهایی
مرگ است و دست مهربانش

می خوانمش هربار...
اما...
اوهم فراموشی است گویا
آرمانش را

تارا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:36

سلام
صدای بال ملایک خوشا و باز خوشا

همان صدا و همین یک دریجه رو بخدا

مدام گوش بزنگم که دعوتم بکنند

به باغ آبی رنگین ترین صدای شما

"دردت بجانم" استاد جان که اینهمه زیبا و اغواگر واژه ها را

بکار میبری و دل ما را با غزلهایت میبری.

آرزوی ابدی تارا
سلامتی و سرافرازی شما.

5/اسفند/92

سلام تارا خانم
خدا نکنه !
بقول ما کردها :
دردم له زیو سیه براگم !

faryad دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:05 http://beatit.blogfa.com

سکوتت را تو هم بشکن
بزن فریاد و غوغا کن
برای درد مسکینان
چو طوفانی تو بلوا کن
سکوتت را تو هم بشکن
نداری چاره ای جز این
بساط ظلم تا برجاست
بزن فریاد از این کین
نبین آرامی دریا
که این گندابه درد است
به روی چشم مظلومان
خدایا اشکها سرد است
چو طوفانی بکوبان موج
به روی ساحل سنگی
که این سنگین دلان گوئی
نمی خواهند یک رنگی
بکوبان موج و افشا کن
که طوفان باز در راه است
خدا ساکت نمی ماند
ز ظلم خلق آگاه است ...

دردت به جان هرکس که داریم چرا سکوت کرده ایی؟!
بر لبانت مهر سکوت قفل کرده ایی؟!
قربانتان شویم سکوت را بشکن که عصمت غزل همه از توست عمو جانم
ما که گردنمون باریکه و به کلفتی نمیزنه! اما بگو کی عمو علیه خوبمون رو ناراحت کرده تا دمار از روزگارش در بیاریم؟
امر بفرما قربان

(عمو علی به جان خودم شعراتو برا من میگی! اقا عاشق اینم شدیم رفت!)

سلام فریاد جان
بعضی از دوستان و مخاطبان می گفتند پاسخ ها منزلتتون و پایین میاره
اما خیلی ها هم میگفتند کامنت ها و پاسخ ها همچون حاشیه ای برامون مبماند که گاه از متن پیشی می گیرد
منم این بین کج دار و مریز ! سعی میکردم دیگر چون سابق پاسخ ندم اما بعضی مواقع نیاز مبرم بود
با این حال من همیشه خاکسار مخاطبان نازنینم هستم و بارها گفته ام که اینجا فقط سرایدارم و خانه متعلق به آنان است
چشم! مِنبعد برخلاف ادعای آن جمع قلیل ، پاسخگو هستم
اصلاً آقا من منزلت میخوام چیکار !؟
نخواستیم !
بزن بریم برا پاسخ !

آجی دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:43

سلام داداش علی !مرسی از توضیح مفصلتون . به نظرم قانع شدم ! و سعی میکنم من هم زیاد کاری به کار هیچ قاعده ای در عروض و به طورکلی در دنیا نداشته باشم !

سلام
نه بابا !
قواعد سرجاشونه
من فقط توجیه کردم !
... و خداوند توجیه را آفرید !

آنا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:54 http://asheghiiiiiii8010.blogfa.com

♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂

فریاد خان کجایی پاسخگو خان !؟
من الان اینجا جواب این آنا خانم و چی بدم !!

چشم آنا خانم که نوشتی آپــــــــــــــــــــــــم آپــــــــــــــــــــــــم
من هم الان به وبلاگت آیــــــــــــــــــــــم آیــــــــــــــــــــــم آیــــــــــــــــــــــم

sami دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:21 http://niloofarenilgoon93.blogfa.com

سلام
ممنون از اینکه اومدین

مصطفی محمدی دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 16:46

سلام از ابراز لطف حضرت عالی سپاسگذارم
دیشب در مسجد الحرام حسابی دعات کردم ولی وسط دعا یاد شب شعر اهواز و اصفهان افتادم
راستی این تصویر چشم زیبا کیه !؟
جان گلی بگو تا دعایی ویژه برای سردار ایل کلهر علی عزیزیم بکنم ؟
مصطفی
دوشنبه5 اسفند 92
مکه مکرمه

سلام حاج مصطفای عزیز
زیارت قبول و خوشا به سعادتتون
اونم باید از گوگل بپرسم ببینم چش کیه !!!
حالا این گلی کیه که منو به جونش قسم میدی !؟ ها ها

فرزانه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:46 http://neghabetarikh.blogfa

این خوبه وقت بذاری پاسخ بدی اما یه سوال..را برخی ها رو پاسخ نمیدی؟ این کار عدم رعایت عدالت فقط یه معنا میتونه داشته باشه.....

من - این منِ نا عادل ! -

حمزه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 http://hanzad65

دیروز من و عاشقت بودن ها

امروز تو و دلبر و دلدادن ها

زین پس من و دوستت دارم ها

که دگر گفته نخواهد شد و من

از طنینش قفسی بهر دلم خواهم ساخت

به هوایی به درون قفسش خواهم خواند

مرغ دل را به صد افسانه اسیرش بکنم

نه فقط سیر که پیرش بکنم

تا دگر از تو نیابد خبری

وز دلت هیچ نیابد اثری

بلکه از غصه بمیرد دل من

یا ز تو رسم جفا یاد بگیرد دل من !

مانشت سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:02 http://manesht-99.blogsky.com/

سلام علی اقا!
خیلی زیبا بود شاید بهتر از همیشه !

سلام مانشت جان
تقدیم به تو

مصطفی محمدی سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:20

سلام از دیده عزیز ترم
قدری نگران شدم
راستی چطور اون صحنه بیاد ماندنی متر کردن اون زمین در آخرین دیدارمان فراموش کرده اید!!؟
به جان گلی ، قشنگ موضوع را گرفته ای منتها دوست داری پسر عمو را مثل همیشه تشنه نگه دارید
چراش و نمی دونم!!!

سلام حاجی
من آیکیوم ضعیفه !
مخصوصاً شما هم الان عرب تشریف دارین ! من هم کرد!
فکر کنم لرها هم داور باشن و ترک ها ناظر !
بشه یه چیزی از موضوع فهمید !

من منم سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:21 http://www.leylayeto.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
وبت زیباستواقعنی میگم

مرسی لطف دارین عزیز

من وخواهرم سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 17:38 http://manokhaharam23.blogfa.com

برایم در ردیف کسانی هستی

که به قول حسن زیرک:

مگر من بمرم تو بچی له یاد!



سلام استاد حالتون چطوره؟

جیو ولنگ پاییز بِرِشیه م له پاد
اوسا مه بشکی تاسه ی دل له لاد !

سلام دو نازنین
کم پیدایین و قند شاه آباد

تبسم سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 18:40 http://ham-nafas22.blogfa.com

سلام
شماهم با افتخار سنجاق شدید....
ممنون
قلمتون خدایی
قلبتون بهشتی

سپاس فراوان

faryad سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:52 http://beatit.blogfa.com

گفت
مثل کوه استوار باش
تخریب اش کردند
همچو دریا
بی کران شو
برکه یی ساکن اش کردند
مثل افتاب
بی غروب باش
در غروب؛اسیر شب اش کردند
مهتاب را
در شب خاموش.....
امروز می دانم
مثل هیچ باید بود
در درون
همسفربا خدا
استوار باید بود ...

سلام عمو جان خوبی؟ عمو علی نمیخام بحث رو کش بدم
اما اگه میدونستم دلیل سکوت اینه زودتر اعتراض میکردم!
چند بار به خودتون گفتم که شاید عزیزانی جوان و نوجوانی باشن که چه توی فضای مجازی و چه توی دنیای واقعی با توجه به علاقه زیادشون به شما و شخصیتتون انتظار برخورد گرم و صمیمی همیشگیتون رو داشته باشن
شاید حتی توی فضای مجازی دلخوش باشن به جواب ها و به قولی کامنتهای گرم و صمیمی شما
وقتی جواب ندید واقعا احساس سر خوردگی میکنن (شنیدم عمو علی که میگم!)
هممون شمارو با همون شخصیت خوب و دوست داشتنی میشناسیم که رفتارتون با همه ,از بچه و بزرگ,تا غریبه و اشنا, یکسان و صمیمیه
و همین رفتارتون زبانزد همست
به نظرم جواب دادن به کامنت ها نه تنها شان علی محمد محمدی رو خدایی نکرده پایین نمیاره بلکه باعث میشه همه بدونن عمو علی خوب ما در فضای مجازی هم چون دنیای واقعی شخصی دوست داشتنی و کاملا خاکی و بی غل و غش و غروره
ارادت فراوان داریم قربان
پرحرفیمونم ببخشین

سلام آقا فریاد
اینا لطف تو رو می رسونه
قطره وقتی به دریا می پیوندد می شود دریا و گرنه قطره ای بیش نیست

ماهان محمدی سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 22:46 http://roze-zemestani.blogfa.com

سلام عموجانم خوبی،
پست جدیدت مبارک،، پستی قبلی ات اول نفر من اومدم دیدمش آخه من زودتر از همه کامنت گذاشتم،، به هر حال عالیه دست مریزاد میگم بهتون.. ،،بهتره بگم شعر زیبایت * خورشید چشم * واقعا معرکه س ،



**********************


خاطرات خیلی عجیبن

گاهی اوقات می خندیم

به روزایی که گریه می کردیم

گاهی گریه می کنیم به

یاد روز هایی که می خندیدیم…

تو همیشه اولینی ماهان جان

mamo سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 22:58

delam gerefte ey dost!havaye gerye ba man!

تمام روز در فکر تو بودم
تمام شب برایت گریه کردم

جعفر منصوریان چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:56 http://JAFAR60.BLOGFA.COM

سلام استاد...شعر زیبایی بود...

سلام خالو جافر
یه نظر لطفده
یه را ورو انجمن نیه تی !؟

مصطفی محمدی چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:06

سلام استاد قرار نشد فوری فراموش کنید !؟
قرار شد هماهنگ کنید با هم مکه بیایم
توفیق رفیق نشد !!!
گلی

ما از این سعادت ها نداریم حاجی !
ما طبق یک حدیث که میگه زیارت امام رضا "ع" حج فقراست
هر 20 سال یه بار حاجی میشیم !

رسول آزادی چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:20 http://hameterkhe.blogfa.com

سلام استاد شعرتون واقعا زیبا بود دست مریزاد ما هم به جز مردان مجازی پیوستیم البته به دور از مرد سالاری بیاید وبلاگم وکمی از قرط و قیوله ها را از یاد ببرید من شمارو لینک کردم شماهم اگه زحمتی نیست منو بلینکید

راستی شعری در وصف خوی و روی زیبای شما سروده ام که در جلسات بعدی اعلام می نمایم

سلام رسول جان
به دنیای بی در و پیکر مجازی خوش اومدی
سپاس بابت لینک و دو صد سپاس بابت شعرتون
خوشحال میشم بشنوم محبت بیکرانتون و

حاتمی چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 16:22 http://arashhatami.blogfa.com

سلام استاد

خسته نباشید...

همیشه از شعر های دلنشین و پر محتوای شما لذت می برم و به کرد بودنم بیش از پیش اقتخار میکنم ...

استاد منم گاهی اوقات شعر میگم اما نه ب زیبایی شما

البته برای ما تازه کاراها بدک نیست.. اگر افتخار بدین و به کلبه ی فقیرانه ما سر بزنید خوش حال میشیم/با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما

تبسم چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 17:28 http://ham-nafas22.blogfa.com

سلام
اینکه شهر عموم اینا درس میخونم درسته...
ممنون از لطفتون
به داییم رفتم...شعر که میخونه عاشقش که هستم عاشق ترش هم میشم...
شعر های شما هم حس وهوای جدیدی دارن ودوسشون دارم...

مـــــی کده چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:04 http://tavernnew.blogfa.com/

درود
سپاس از حضور شما
باعث افتخار من است که اشعار زیبای شما در وبلاگ من است
خوشحالم که با وبلاگ شما آشنا شدم.
اشعار بسیار زیبایی دارید
موفق باشید

کافی ست رخسار ِ آرام ِ تو را به یاد آورم
راه .. روشن خواهد شد
آرامش به خانه باز خواهد گشت
و کلمات به یاری ام می آیند

سلام
حضور در وبلاگ فاخرتون سعادتی ست

m چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:43 http://inveritysearch.blogfa.com

سلام به وبتون سر زدم وب زیبایی دارید خوشحال میشم سر بزنید

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 22:47

خانم ! نمی دانی که با اندوه جانکاهت مرا

از زندگی که هیچ ، از مُردن هم عاجز کرده ای !؟"

چه غزل زیبایی! افرین آقای محمدی... من شعراتونو خیلی دوست دارم.... اما خوش بحال این خانوم که شاعری دلسوخته عاشق داره!

ببخشی کدوم خانوم !؟

حالا چرا بی نام !؟

مائده چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:10 http://anasor7ganeh.loxblog.com

سلام استاد خیلی خوشم اومد دست مریزاد

مائده چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:10 http://anasor7ganeh.loxblog.com

خوش به حال گل هایی که...








نه رنگ زیبایی دارن و نه بوی خوبی!!!








چون گل هایی که خیلی زیبا و خوشگلند








جریمه میشن...!!!!








و به گلدان پشت پنجره تبعید میشن.

shabnam پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:03 http://shabnam101.blogfa.com

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

(محمد علی بهمنی )

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حاثه می دانی ام !؟

shabnam پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:06 http://shabnam101.blogfa.com

دردت به جان هر چه کَس دارم چرا کِز کرده ای !؟

خورشیدِ چشمت را به خونِ گریه قرمز کرده ای !




خانم ! نمی دانی که با اندوه جانکاهت مرا

از زندگی که هیچ ، از مُردن هم عاجز کرده ای !؟



سلام جناب محمدی
مث همیشه عالی بود دستتون مریزاد

مرسی شبنم عزیز
خوش اومدین

سوزان پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:17 http:/http://mahvashsolimanpor.mihanblog.com/

سلام
استاد
عالی بود واقعا
چند بار خواندمش
درود بر این همه توانایی
خوش به حال هرکه این شعر و براش گفتی
حسودیم شد

سلام شاعر همتبار
این فقط لطف شما رو می رسونه نه قوت من را !

سوزان پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 http:/http://mahvashsolimanpor.mihanblog.com/

ثروت موفقیت یا عشق"

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیر مرد با چهره های زیبا را جلوی در دید .به آن ها گفت :من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم که گرسنه باشید بفرمائید داخل تاچیزی برای خوردن به شما بدهد.
آن ها پرسیدند:آیا شوهرتان خانه است؟
زن گفت :نه اوبه دنبال کاری به بیرون از خانه رفته است.
آن ها گفتند :ما نمی توانیم وارد شویم .منتظر می مانیم تا ایشان برگردد.
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت .زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت:برو به آن ها بگو که شوهرم برگشته است بفرمائید داخل.
زن بیرون رفت و آن ها را به خانه دعوت کرد آنها گفتند :ما با هم داخل خانه نمی شویم.
زن با تعجب پرسید :چرا؟!
یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:نام او ثروت است و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت :نام او موفقیت و نام من عشق است.حالا انتخاب کن که کدام یک از ما وارد خانه ی شما شویم؟
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد .شوهر گفت :چه خوب ثروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود ولی همسرش مخالفت کرد و گفت چرا موفقیت را دعوت نکنیم ؟فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید پیشنهاد کرد بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه مان پر از عشق و محبت شود .
مرد و زن هر دو موافقت کردند .زن بیرون رفت و به آن ها گفت :کدام یک از شما عشق است؟اومهمان ماست.
وقتی عشق بلند شد ثروت و موفقیت هم بلند شدند و به دنبال او به راه افتادند.....
زن با تعجب پرسید :شما دیگر چرا می آیید؟!
پیرمردها با هم گفتند :اگر شما ثروت و موفقیت را دعوت می کردید بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست.

نتیجه :آری با عشق هر آن چه را می خواهید می توانید به دست بیاورید .
زندگی گلی است که عشق عسل ان است

سوزان پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:11

ساعت ها درست یک دقیقه به تو
بیدار می شوند

سلام استاد سپاس از حضورت
هر چقدر شعر شما رو می خونمقند مکرر است
باور کن بیهوده تعریف نمی کنم
او غزل هست

سپاس شاعر عزیز

سنا۱۷ساله پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:28

سلام عمو خوب هستین
یه مدت نبودیم کامنت های زیادی گذاشتین
بالا رو نگاه کنین امروز۱۷سالمه و ۴روز
شعرتونم خدایی قشنگ بود....

یعنی 4 روز پیش تولدت بوده و ما تبریک نگفتیم !
اووخت ما از کجا باس می دونستیم !؟
البته حالا با تأخیر میگمآمدنت خجسته باد

مائده جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 00:00 http://anasor7ganeh.loxblog.com

برای خودت زندگی کن...





کسی که تو را دوست داشته باشد





با تو می ماند...





برای داشتنت می جنگد...





اما اگر دوستت نداشته باشد





به هر بهانه ای میرود...!!!

دل نیست کبوتر که چو بر بام نشیند/

از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم !

فرید جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 http://faridshaabani.blogfa.com/

جور دیگر باید دید ...
چتر ها را باید بست ...
زیر باران باید رفت ...
فکر، خاطره را ...
زیر باران باید برد ...
با همه مردم شهر ...
زیر باران باید رفت ...
دوست را زیر باران باید دید ...
عشق را زیر باران باید جست ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است ...

ایمان جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 http://farzegah.blogfa.com

سلام استاد خوبین ؟احوالتون ؟
خدایی زبان قاصر است از وصف این سروده هایت


هه داد هه بیداد کس دیار نیه
سبد کالا وه انبار نیه
هه داد هه بیداد کس دیار نیه
ای یارانیله هدفدار نیه
هه داد هه بی داد کس دیار نیه
جنسیله چینی پره بازار نیه!
هه داد هه بیداد کس دیار نیه
کس وه جوانیل سره کار نیه
هه داد هه بیداد کس دیار نیه
کس وه درد کس خور دار نیه

بهنام خسروانی جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 http://behnamkhosro.blogfa.com

سلام
هنر نمایی کردید با این قافیه ی سخت احسنت.

لطف دارین شاعر

پژمان جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 http://pejman132.blogsky.com

گذاشتم همه خیال کنند از یاد بردمش
پنهانی دوست داشتنش ، حالی دارد که نپرس ... !!!

سلام استاد..واقعا زیبا بود ... !!!

دوست تر از دوست تر از دوست تر !

سلام بر پزمان نازنین و همیشه مهربان

زهرا جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 15:10 http://shabhayepaeez.blogfa.com/

آدم برفی ها

با چشم‌های گیلاسی

پوزه ی دراز چوبی

و دهان گشادشان

همینکه خورشید سرکی بکشد

محکوم به آب شدنند

و گرنه

زیر قدم‌های رهگذران بی‌قید

بی هیچ ملاحظه‌ای له می شوند ...

خورشید عاشقش شده بود
زمین او را مال خود کرد
آدم برفی !

الناز... جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 16:52 http://friends1392.mihanblog.com/

راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم
تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم
و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم
تمام آن روزهایی
که دلم شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد
این بار اگر معلم گفت
در دفتر نقاشیتان هرچه میخواهید بکشید
این بار نردبانی بکشم
تنها وتنها به سوی تـــو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد...
میشود بازهم کودک شد؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را میکند

ای هفت سالگی
ای لحظه های شگفت عزیمت
بعد از تو هرچه رفت ، در انبوهی از جنون و جهالت رفت


بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
شکست

شکست
بعد از تو آن عروسک خاکی
که هیچ چیز نمی گفت ، هیچ چیز بجز آب ، آب ، آب
در آب غرق شد.


بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم
و بصدای زنگ ، که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای سوت کارخانه های اسلحه سازی ، دل بستیم .


بعد از تو که جای بازیمان زیر میز بود
از زیر میزها
به پشت ها میزها
و از پشت میزها
به روی میزها رسیدیم
و روی میزها بازی کردیم
و باختیم، رنگ ترا باختیم ، ای هفت سالگی .


بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
بعد از تو ما تمام یادگاری ها را
با تکه های سرب ، و با قطره های منفجر شده ی خون
از گیجگاه های گچ گرفته ی دیوارهای کوچه زدودیم .

بعد از تو ما به میدان ها رفتیم
و داد کشیدیم :
" زنده باد ،،، مرده باد "

و در هیاهوی میدان ، برای سکه های کوچک آوازه خوان
که زیرکانه به دیدار شهر آمده بودند ، دست زدیم.
بعد از تو ما که قاتل یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلب هامان
در جیب هایمان نگران بودند
برای سهم عشق قضاوت کردیم .


بعد از تو ما به قبرستان ها رو آوردیم
و مرگ ، زیر چادر مادربزرگ نفس میکشید
و مرگ ، آن درخت تناور بود
که زنده های اینسوی آغاز
به شاخه های ملولش دخیل می بستند
ومرده های آن سوی پایان
به ریشه های فسفریش چنگ می زدند
و مرگ روی ان ضریح مقدس نشسته بود
که در چهار زاویه اش ، ناگهان چهار لاله ی آبی
روشن شدند.


صدای باد می آید
صدای باد می آید، ای هفت سالگی


برخاستم و آب نوشیدم
و ناگهان به خاطر آوردم
که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسیدند.
چقدر باید پرداخت
چقدر باید
برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت ؟


ما هرچه را که باید
از دست داده باشیم ، از دست داده ایم
ما بی چراغ به راه افتادیم
و ماه ، ماه ، ماده ی مهربان ، همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانه ی یک پشت بام کاهگلی
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها می ترسیدند

چقدر باید پرداخت؟...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد