..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

وسوسه

قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو       این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو

گیرم این باغ ، گلاگل بشکوفد رنگین               به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟

          یادتو آن می کند با من که عید با بازار

بهار 91  پیشاپیش برهمه خصوصا شما دوستان وبلاگی ام مبارک باد  

میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم      تاآهوی تو،کی به کمین گاه می رسد         حسین منزوی

تن تو وسوسه ریز و دل من ، وسوسه خواه
نگهت ، صاعقه و طاقت من، خرمن کاه



لب سرخت چو غزالی که به غفلت بچرد !

لب زردم چو پلنگی که کمین کرده براه



می خورد غبطه ، به چشمان قشنگت ، خورشید

می زند نقره ایِ نورِ رُخَت ، طعنه به ماه


بارها گفتمت ای گندم من ! وسوسه ات
می برد ، صبر و قرار از کف من ، خواه نخواه



تا که آخر ، دل وحشی صفتم ، صید تو شد
و گرفتار ، در آن گستره ی تور نگاه


اول اینگونه نبودم به نگاهت سوگند
تو چنان وسوسه کردی ، که شدم اهل گناه


گرچه جز صحبت رسوایی من نیست ، ولی
همچنان ، چشم براه توام ،ای پاره ی ماه   

 

 

نظرات 100 + ارسال نظر
آلامتو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:40 http://jafar60.blogfa.com

سلام استاد;خدارو شکر همیشه شعراتون عالیه;این بار هم مثل همیشه شعرتون به دلم نشت;واقعا لذت بردم. هربژی

سلام عزیز
صفا آوردین !

باران بهار دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:08 http://namnamebaranbahar.blogsky.com

به نظزم از همه کاراهایی که ازتون خوندم پر احساس تر و ملموس تر بود و ایضا آقایونانه....

مرسی مهربان
شما به خانمانه ی خودتون ببخشید !

میلاد دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:58

غ ز ل ت زیباست همچون همیشه
لایککککککککککککککککککککککک

! mersi

کاوه هدایتی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:01

سلام عمو علی عزیزم
باز هم مثل همیشه قشنگ بود دست مریزاد
عمو جان یکی دو شب اومدم ستاد که زیارتت کنم اما نشد انشاالله دور دوم دیگه همدیگرو میبینیم من که دلم برات خیلی تنگ شده
سبز سبز باشی

منم همینطور
گریندوست نازنین من !

مرتضی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:56 http://kooris-6.blogsky.com/

سلام سلطان غزل !
پست جدید مبارکه چشممان روشن شد به جمالتان! خیلی خوش تیپ شدی !
این غزل مال خیلی وقت پیشه؟

سلطان غزل !! اوه اوه اوه ...
آره غزله مال دوره طاغوته !!

امیر رضا محمودی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 http://www.englishliterature88.blogfa.com

سلام خیلی خیلی عالی بود بازم مثل همیشه عاری از هر نقصی ؛ خیلیم خوشحالم که اول نفرم که نظر میدم ؛موفق و پیروز باشید.

سلام امیر خان
مرسی لطف دارین !
غزل من همچینم بی نقص نیست !
همونطور که تو هم همچین نفر اول نیستی !

امیر رضا محمودی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 http://www.englishliterature88.blogfa.com

سلام؛ اگه به وبلاگم سر بزنی خوشحال میشم.

ای به چشم ! الساعه میام !

بیتا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 http://www.sagiiran.blogsky.com

اولندش من بندری نیستم (شکلک سرشار از خشم) من بندرزندگی میکنم تازه بندری هم بلدیم بحرفیم هیچ وقت به یه اچمی نگین بندری
دومندش ما پاسدارخلیج همیشه پارسیم هنگ تجزیه طلبی به ما نمیچسبه
سومندش خییییییییییییییییییلی ممنون که حرفمونو گوش دادین و به روز شدین کاش زودتر گفته بودماااااا
چهارمندش شعرتون مثل همیشه عالی بود میپسندیم

سلام
تاسومندش که از ما اومده بود
میماند چهارمندش که مرسی

شاگرد تنبل(عباس)تنها و غریب سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:05

سلام استاد بازم مثل همیشه عالی بود
واقعا لذت بردم
آدرس سایتتون رو استادم داده بودم اومده بود نگاه کرده بود خیلی خیلی از شعراتون تعریف کرد
واقعا مایه ی افتخارید

مرسی عباس جان
افتخار ما شمایین که یه شاعر معمولی رو یه استاد حلوه میدی برا استادت!

غزل بارانی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:23

آنسـوتر از تمامی قـول و قـرار ها

پاییـز را قدم زده ام بـی تو بارها

پاییز کوچه با دو سه تـا تــاک ریخـته

هــی برگ برگ می تکد از شاخسـارها

امروز جمعه، چندم آذر، خیـــال کن

داری قرار بــا من دل بیقرار...هـا

یک تخت، تخت ساده چوب، من و تو و...

گنجشـک های جاده چالوس، سارها

یک باغ در تصــرف شوم کلاغ ها

یک کاج در محـاصره قارقارها

قلیان و چای، طعم غزل بر لبـان من

چشـم تو، شاه بیت همه شـاهکارها

من جنـگلم، به مخمل خورشید متهـم

سر می کشـند از در و دیوار، دار ها

من زنده ام هنوز ولـی گوش کن، ببین

سر می رسند از همه جا لاشخــوارها

یلدا ترین شب از شب گیـسـوی باغ را

می زخمم از چکاچک خـون انارها

بگذار عاشـقـانه بمیـرم به پـای تو

گردن بگیر مرگ مرا گـرچه دار ها....

ای گردباد خسته ی بی تکسـوار! های!

گم کرده ایم رد تو را در غبارها

یک شـب بیا تو با چمدانی پر از سلام

در ازدحام مـبـهم سوت قطـارها

بـاز آن نگاه مخمـلی نخ نمای را

چون گل بدوز بر تـن ما وصـله دارها

ما خسـته ها، فنا شده ها، ور شکسته ها

ما بد قواره ها، یله ها، بـد بیار ها

***

امروز جمعه، چندم آذر، خیال کن

هی چکه چکه می چکم از انتظــارها

تو می رسـی و هلهله برپاست خوب من

دسـتی تکـان بده به سرور چنارها

این کوچه باغ با دو سه تـا تـــاک ریخـته

هی برگ برگ می تکد از شـاخسارها

این بیت ، سـمتِ مبـهمِ بارانِ دیرگاه

این کوچه را قدم زده ام بی تو بارها

بـاز آن نگاه مخمـلی نخ نمای را
چون گل بدوز بر تـن ما وصـله دارها

ما خسـته ها، فنا شده ها، ور شکسته ها
ما بد قواره ها، یله ها، بـد بیار ها

مهرداد سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:52

علی جان
این غزل را با آن که نمی دانم چندبار خوانده ام، این بار هم چون قند مکرر لب و دندان شاخه نبات خواجه که شیرینی عالم با اوست، وسوسه ام کرد و هوایی تا باز بر بال احساس تو به ناکجا -به همه جا- حتا به آنجا که جز گریه کار دیگر نتوان کرد، سفر کنم!
اما جدا از این ها دست کم من می دانم که سال ها پیش از آن که از منزوی عزیز شعری خوانده باشیم، تو این غزل را نوشته ای -سال های پایانی دهه ی شصت-
و حالا بیتی از آن شاعر سفر کرده آورده ای که یعنی از او متأثر بوده ای! شاید بتوان حدس زد چرا ولی از تو می پرسم چرا؟ ناگزیر؟

سلام مهرداد جان سلام شاعر
چه عجب از این ورا !؟ میگفتی گوسفندی ، قوچی ...
چه خبر از تهران و هوای سربی و تا اندازه ای نوروزی اش ؟
حق با توست ! البته من هر چه دارم از منزوی ست ولی ...

تو بهتر میشناسی لحظه های اضطرابم را !

ری را سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:16 http://law1357.persianblog.ir/

درود استاد
قالب جدید مبارکه خیلی قشنگه......
غزلتون هم مثل همیشه بی نظیر و خواندنی...شاعر و عاشق بمانید....سپاس

بدرود

سلام به ری رای نازنین !
برگ زردی ست تحفه ی پاییز !

نستعلیق سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:10 http://shabanehaye-bito.blogfa.com

سلام
کارهای جدید کو دوست شاعر؟؟؟؟
به روزم و البته منتظر انتقاد









.

سلام شاعر
خوش آمدی
چشم حتما

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:47 http://amirklasedars.blogfa.com/

سلام استاد
عالی بود .لذت بردیم .چشم براه اثار ی دیگر

سلام به همکار ارجمندم مهندس امیر خورشیدی عزیز
صفا آوردی قربان

نفس چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:43 http://nafasehabs2.blogsky.com/

آقا سلام سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...
واقعا چرا؟؟
چرا اینجا اینطوریه که من با هرحالی میام اینجا حالم خوب خوب میشه!!!
مهربان دوستم مثل همیشه پراز احساس بود.مخصوصا ای گندم من!
سبزباشی و در پناه حق.

سلام مهندس آرشیتکت !
قربان این نهایت لطف شماست وگرنه ما مال این حرفا نیستیم !

sanam چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:51 http://baghimandeh.blogsky.com

"بی تابـی من در من
در بـه در سمـت تـو .
دوستت مـی دارم هـا را صـرف مـی کنـم ...
در مضـارع التـزامـی !

و همـاره عهـد مـی شکنـم ،
... نـزدیـک مـی شـوم آیا (؟)"

-------

سلام و خوش آمد
آیا آیا یا اااااااا !!!؟؟؟

مینو پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:11

کارهایتان همیشه زیبا و .....به خود می بالیم برای داشتن شما در این آبادی استاد....!

ممنون و سپاسگزارم همتبار !

کاوه پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:14 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

سلام عمو علی عزیزم..

باور کن خیلی دوست دارم یه بار که آپ میذاری بیامو بگم ایراد شعرت فلانه و فلانه و فلان فقط و فقط به تلافی کامنت های خصوصی و صد البته خواندنی خودت واسه من!!.. البته ممکنه این آخریو تایید کنم هااا..

اما توانا هستی دیگه شاعر.. چیکارت کنیم..
به قول منزوی
-خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود-

این بار هم غزل دلربایت با همان چینش دلفریب و رویایی و در عین حال ساده کلمات، مجالی جز برای تعریف به خواننده نمیده..
لب سرخت چو غزالی که به غفلت بچرد !
لب زردم چو پلنگی که کمین کرده براه
*****
در مصرع اول چه هارمونی زیبایی رو بین سرخی لب و غزال(سرخ) و شادی و شیدایی و به غفلت گشتن این دو -معشوقه و غزال- بکار بردین..
و در مصرع بعد عاشق و زردی -ویژگی لاینفکش- و پلنگ و انتظار تصاحب به این بیت جلوه ای خیالی بخشیدن..
****
تا که آخر ، دل وحشی صفتم ، صید تو شد
و گرفتار ، در آن گستره ی تور نگاه
****
و پایان غیر منتظره و همان پارادوکس زیبایی که صیاد اسیر شکارش شده!!
این خرق عادات و تناقض ها شنیدنی و ستودنی هستن
وبسیار جای تبریک و تشکر دارند..

دوستت داریم به شدت

سلام کاوه جان
بابا شاعر بابا منتقد بابا ادیب !
مرسی ! چه قشنگ نوشته ای ! البته نه بخاطرتعریف هات !
بیشتر بخاطر قلم زیبات

نیلوفر پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:10

اما کلمه ی پر محتواییه
بصیرت

غزل انو پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:27

سلام علی محمد چیه شعرایی میزاری رو وبلاگت که هموت سال ۷۸-۷۹ سرکلاست وقتی همون کتا ب را ۵۰ تومان گرانتر ازت خریدیم خوندیم شانس اوردی وبلاگت فیلتر شد دفعه بعد اون شعرا را دوباره میزاری اگه اینم فیلتر شد یه ولاگ دیگه مثلا erme.3.blogsky.com و از هم همین شعرا

جدا من اون کتاب و ندارم 2برابر قیمتی که خریدیش به خودم بفروشش!

راوی پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:29 http://revayatgaran.blogfa.com

با سلام،انجمن های ادبی نیازمند نظرات گرم و سازنده است،

به وبلاگ راوی-انجمن ادبی ایلام- دعوتید.

منتظر نظرات سودمندتان هستیم.

(خوشحال میشیم اگه از مطالبمون خوشتون اومد همکاری بیشتری با هم داشته باشیم)

غریبه جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 http://payeeze87.blogsky.com

سلام استاد
مثل همیشه عالی وسرشار از احساس...
دلم میخواد هی بخونمش
کم لطف
شدین به ما سر نمیزنین

لطف داری
چشم حتما میام !

امیر رضا محمودی جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:20 http://www.englishliterature88.blogfa.com

سلام بر استاد گرامی

فقط خواستم یه چیز رو بگم و اون اینه که آنقدر خداوند شمارو سعادتمند کرده که از تمام رده های سنی از کودک گرفته تا یه پیرمرد همه از خوبیای شما میگن و به نظر من بزرگترین خوشبختی ها برای شخصی مثل شماست

سلام امیررضا جان
مرسی از لطف بی شائبه ت
من کوچیک همه ی مردمم و به دوستیشون افتخار میکنم
جدیدا یه دوست 2 ساله به اسم کسرا پیدا کردم و کلی به هم وابسته شدیم

بهرام شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:25


سلام علی جان زیبا مثل همیشه .

منتظر غزلهای .....واسه دور دوم هستم !!!!!

به امید پیروزی موفق باشی.

سلام جناب احمدی فر
مرسی
انشاالله بازهم ...

بی نام شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:14


سلام شاعر بزرگوار
دست مریزاد استاد

این دوتا رو خیلی دوست داشتم:

لب سرخت چو غزالی که به غفلت بچرد !

لب زردم چو پلنگی که کمین کرده براه.
.......
بارها گفتمت ای گندم من ! وسوسه ات
می برد ، صبر و قرار از کف من ، خواه نخواه
......

مرسی استاد !!
ناقابلند

زارعی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 http://www.patyat.blogfa.com

سلام_با تسلیت درگذشت بانوی داستان ایران_با یاد یک اشنا بروزم
غزلتون هم مثل همیشه زیبا بود

همچنین
چشم! الساعه میام

مهسا زهیری یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:20 http://wildmaneater.blogfa.com

سلام
ممنون از حضورتون
--
غزل جدیدتون رو هم خوندم
در نوع خودش کار جالبی بود

و لذت بردم

ANNA یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:52 http://lapeste.blogsky.com

آنقدر نیستی که نبودنت

تمام فلسفه های بودن را به شک انداخته....!

ANNA یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:56 http://lapeste.blogsky.com

مــن دلـــــم بستـــه شـــده بـــه نگــــاه تـــو !

مـــی کشــــانیـــم

بـــی آن کــــه بخـــواهـــی

بــــه هــــر ســـو کــــه مــــی نگــــری ...

یوسف شیردژم دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:28 http://yousofshirdezham.persianblog.ir

سلام بر شما دوست عزیز

بسیار زیبا و خواندنی

احسنت !


عیدتان پیشاپیش مبارک باد

با غزلی به روزم و منتظرتان...

زنده باشید



محمد مرادی نصاری دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 http://nesari69.blogfa.com

سلام و ارادت استاد .وبلاگم با یک رباعی و یک عکس به روز است.
و منتظر.

بتول دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:55

این شماره حسابمه پول بریز جان خودت لباس بخریم 0330315616006 سپهر صادرات

بلللللللله !!!

حالا این آقا محمود که کلا حامی محروم هاست اینقدر محروم ها رو دوس داره که همه مون رو داره به این قشر دوست داشتنی خودش می افزاید !
این یارانه ش رو میشه پس انداز کرد و از سود آن لباس خرید !

محمد مرادی نصاری دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:36 http://nesari69.blogfa.com

برای علی محمد محمدی

هر گوشه که می نشست، تنهایی بود

بغضی که نمی شکست تنهایی بود

برخاست که هرچه داشت با خود ببرد

در گنجه فقط دو دست تنهایی بود ...

«نت های تنهایی»جلیل صفربیگی

مرسی مهندس محمد
لطف کردی

ANNA دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:20 http://lapeste.blogsky.com

بیا قرار بگذاریم که . . .

هیچ وقت

با هم قرار ی نداشته باشیم !

بگذار همیشه اتفاق بیافتد

این طور بهتر است

من هر لحظه منتظر اتفاقم !

منتظر ِ یک اتفاق

که " تــــو " را به " مـن " برساند...

ANNA دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:21 http://lapeste.blogsky.com

کـــــره ی زمیــــن بـــه ایـــن بـــزرگــی

امــــا نمــــی دانـــــم چــــرا

جــــز آغــــوشـــت

بــــه هیــــچ جــــای دیگــــری تعلـــــق نــــدارم ...

آغوشت غاری ست...

که وسوسه میکند

همه را برای

پیامبر شدن...

ری را دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:56 http://law1357.persianblog.ir/

درود مهربان استاد
بهار ۹۱ پیشاپیش بر شما نیز مبارک و فرخنده باد...همیشه شاد و سر بلند باشید.....

سلام ری را !
عیدت مبارک و بهارت سبز ترین باد

صادق دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:07 http://www.roham86.blogfa.com

چیزی نیست که مرا سر شوق بیاورد
جز تو
که تو هم نیستی.................

سلام شاعر من
وقتی گرمای تو نیست
این می شود حال و روز من و زمستان:
سرماخوردگی های پی در پی!
تب و لرز های بی پایان!!

علی یاری سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 http://aliyari1388.blogfa.com

درود
خواندمت رفیق.
بیا و فیلم تازه ی کیشلوفسکی رو ببین.

sanam سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:35

شاید هم رنجیده باشد پرنده ای،

از آغوش سرد یک درخت

آشیانه اش را خراب نکن

بهار،

فصل پشیمانی است

مانشت چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:14

سلام

بهارت مبارک

اینو که دیکه میشه تایید کرد نه؟

عیدت مبارک عزیز
بهارت خجسته

عباس جعفری چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:16

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
سلام بر استادعزیز و فرهیخته ام که همواره با غزلهایش جانی دوباره به جسم بی جانم می بخشد.
باز هم مثل همیشه گل کاشتی اما اینبار گلی از جنس خودت خوش بو و چهار فصل

ناقابل است عباس عزیز
عیدت مبارک و بهارت سرسبزتر از همیشه

بیتا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 http://www.sagiiran.blogsky.com

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
پیشاپیش عیدتون مبارک
عیدی ما هم که فراموش نخواهدشد

عیدی کارگران فراموش نشود !!

بهارت خجسته و اندیشه ات هماره سبز !

مانشت پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:38

یه مان نه د لیت



هایده کووووووووووووره؟

من راه خانه ام را گم کرده ام !

نگفتن ناگفته ها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:19

دست من خسته شد از بس که نوشتم

پای من آبله زد بس که دویدم

تو اگر رسیده ای ما رو خبر کن

چرا اونجا که تویی من نرسیدم........................................



هنوز نمی دانم
اینجا چه فصلی ست
که من کال ماندم
...و
به تو نمی رسم !

نگفتن ناگفته ها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:25

سلام.خوبین؟؟؟؟؟؟قالب نو مبارک خیلی قشنگه[:S
003:]راستی این عکسو کجا گرفتین جای قشنگیه؟؟؟عیدتون هم پیشاپیش مبارکانشاالله سال خوب وهمراه با موفقیت بیشتر برای خودتون و خانواده محترم باشه..و از همه مهمتر سلامتی شما بزرگوار انشاالله مهربون..............

مرسی
عید شما هم مبارک
محل عکس هم "چفته " در شهرستان ایوان می باشد

zahra جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 http://www.chatriazbaran.blogfa.com

سلام.بسیار زیبا بود.خوشحال میشم که قدم رنجه بفرمایید.

مرسی
چشم

صدف جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:22 http://www.ghasedak1362.blogfa.com

سلام
شعراتون فوق العادست
امیدوارم موفق باشید

مرسی

mehdi safari جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:51

سلام استاد پیشاپیش عیدتون مبارک خیلی جالب بود منتظر شعرهای بعدی تون هستیم خسته نباشین

درود بر مهدی نازنین
عید شما هم مبارک

قافله عمر شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 http://mangasho.persianblog.ir

سلام بزرگوار
احوال شما خوبین؟
خانواده محترم خوبن؟
اولا یه عضر خواهی به شما بدهکارم چون اومدین خرمشهر سعادت نداشتیم خدمت برسیم .
اخویم علی رضا نجفی گفت که آقای محمدی و چند تا از بچه های ایوان اومده بودن انشالله وقت زیاده حتماً با خانواده تشریف بیارید خرمشهر در خدمت تون هستیم.
باور کن آقای محمدی خیلی دوست داشتم شما رو ببینم چون من دست به شعری دارم و همیشه وبلاگ شما رو میبینم و استفاده میکنم و یاد آن دوران میفتم یادش بخیر واقعاً دوران پرخاطره ای بود.
ما هرچند خرمشهر هستیم ولی همیشه دلمون ایوانه و پیش بچه های قدیم ایوان هست.
پیشاپیش سال نو رو هم به شما و خانواده محترمتون تبریک میگم.
باز هم میگم انشالله حتماً با خانواده تشریف بیارین خرمشهر.
راستی من وبلاگ شما رو لینک کردم.
به امید دیدار

سلام بر نجفی عزیز و همه ی نجفی های لبریز از دوستی!
آقا ما اومدیم آبادان و خرمشهر و یه شام هم خونه علی آقا لنگر انداختیم و کنگر خوردیم ! ولی سعادت دیدار شما رو نداشتیم اگر چه ذکر خیرتون شد

ما دیگه بلدشدیم آدرستون و حتما میایم و تلپ میشیم اونجا !

ازیتا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:37

سلام مهربان استاد نامربوط

کاش می شد یه بار دیگه سر کلاس درست بشینم یادته

یه نفر از بچه های طبقه را میبردی پای تخته اگه اون مثبت می گرفت به همه مثبت میدادی و اگه منفی می گرفت به همه منفی میداد ی وای که چقد دلتنگ اون روزام

سلام به تو دانش اموز مربوط - آزیتای عزیز !!!

کم یادم میاد دانش آموزی به اسم آزیتا داشته باشم !!
و کمتر اینکه بابت منفی گرفتن یک نفر به همه منفی داده باشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد