..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

۱) غزل «خلاف معمول است! » ۲) غزل کردی « دالگ »

۱) غزل «خلاف معمول است! »

۱۳  سال بعد از چاپ مجموعه اولم تحت عنوان  « دری به باغ پریشانی » بالاخره طلسم شکسته شد و توانستم قرارداد مجموعه ی « غزل ٬ عشق است » را که مشتمل بر ۵۰ غزل عاشقانه از بهروز یاسمی ٬ علیرضا خانی ٬ مهرداد محمدی ٬ کورس احمدی ٬ داریوش همتی ٬ حمدالله لطفی ٬ صادق و نادر حسینی ٬ قباد سوماری ٬ حجت اله رستمی ٬ حجت اله و امجد زمانی ٬ فواد ابراهیمی و آزاده بی باک است را ببندم تا در نمایشگاه سال ۹۲  برگ زردی باشد تحفه ی پاییز به دوستداران شعر - خاصه غزل ! - 

 انتخاب غزل ها به عهده ی خودم بوده و مقدمه ی آن را زنده یاد حسین منزوی نوشته اند 

یکی از ۵ غزل من که در این مجموعه افتخار حضور در جوار شاعران خوب غزلسرا را پیدا کرده تقدیمتان میکنم : 

تو دل نمی شِکنی ! این خلاف معمول است 

و بی قرار منی ، این خلاف معمول است  

 

همین که عاشقِ من بوده ای و من : معشوق 

که من تو و تو منی !  این خلاف معمول است  

 

چو مَرد ره به بیابان ، نهاده ای سرِ عشق 

مگر نه اینکه "زنی" !؟  این خلاف معمول است  

 

مباد ! اینکه چنین می کِشی تو ، منّت خار 

برای گُل دهنی ،  این خلاف معمول است  

 

تمام بار غمم ، یک تنه به دوش تو است 

ز نازکانه تنی ،  این خلاف معمول است  

 

تو سروِ اوج نشینی ، اگر چنین خود را 

به خاک می فِکنی ، این خلاف معمول است  

 

در این جهان پر از رنگ و نفرت و نیرنگ 

ز عشق دم بزنی ، این خلاف معمول است 

 

همین که دیده ی کوری شفا نمی گیرد 

ز بوی پیرهنی ، این خلاف معمول است ! 

 

من عاشقانه به جای تو باز خواهم گشت 

اگر تو پس بزنی ! این خلاف معمول است 

 

بیا دوباره تو معشوقه باش ! عاشق من ! 

مگو چنین سخنی : «  این خلاف معمول است! » 

  

ali.m.m(daleg ) s

 ............................................................................................................................

 ۲) غزل کردی « دالگ »

...اما مادران آنقدر بر گردنمان حق دارند که سهمی از شعرهای نارس همچون منی داشته باشند اگر چه منزلت آنها بسی بزرگتر از کلمات ابتر من است وفاداری مادران ٬ اندوه آنها و نعمت داشتنشان دستمایه ی سرایش این غزل کُردی گردید 

 dalegem

  دانلود غزل کردی « دالِگ » 

نظرات 213 + ارسال نظر
نوشین پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 21:56 http://7

آی دارم میمیرم از خنده

همه ی کامنتاتونو خوندم استاد

آی خدا جقد بامزه بودن بعضیاشون اشتباهات نوشتاری

بخصوص اون کامنت قرتد چخه سو بان

نخند دختر
اون به زبون فرانخوی ( فرانسوی ) نوشته شده !

ا.م یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:55

سلام بر سلطان غزل و ادب ...
3سال و 10 ماه و 12 روز پیش در مردابی وحشتناک و خود ساخته غرق شده بودم.همه ی راهها بسته شده بود.مادرم گریان - پدرم حیران و خودم سرگردان شده بودم.
همه چیز خراب و داغون بود.قابل توصیف نیست چونکه هر لحظه ام درد بود.
من به راهی قدم گذاشته بودم که عاقبتش فقط و فقط تباهی بود و سرانجامی جز زندان ،تیمارستان و مرگ نداشت. دانشجوی دکترا بودم .طبع شعری داشتم.گوینده ی خوبی بودم و ...
اما همه ی آنها در چشم بهم زدنی از دست دادم.به آخر خط رسیدم.چاره ای جز خودکشی برایم نمانده بود.بارها امتحانش کردم اما نشد...
در اوج تنهایی کسی به سراغم آمد.دوستی عصبانی از اشتباهات من و مصمم برای نجاتم.نمیدانم چرا ولی به او اعتماد کردم.او کنارم ماند و کمکم کرد.شروع کردم به ساختنی جدید.تمام تلاشم را برای جبران گذشته و ساختن آینده ای که حقم بود کردم.آن دوست هر لحظه کنارم بود.
اکنون جوان و مدیر نمونه ی یکی از کلانشهر های کشور هستم.درسم را ادامه دادم و حالا دانشجوی ترم دوم روانشناسی هستم.چند روز دیگر هم مراسم ازدواجم را در شهر خودم برگزار میکنم.
آن دوست که زندگیه امروزم را مدیون زحماتش هستم ، علی محمد محمدی است.
بر دستانت بوسه میزنم و دوستت دارم.
ارادتمند شما : ا.م

ما کوچیک شماییم قربان !
خوشحالم که موفقیتت رو شاهدم

paria دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 21:27 http://www.alipour2210.blogfa.com



من امشب قلب خود را

بر صلیب شعر خود

آونگ کردم

که با هر نقطه و سطرش

سخن‌‌گوی دل و تنهائی‌ام باشد

خیابان سرد و خاموش است0


paria دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 21:42 http://www.alipour2210.blogfa.com



ای بیچاره ازادی!
برسرالفت کلاه گذاشتند و هر وقت خواستند کلاه از سرت برداشتند

و سهم ما از آزادی تنها "آز" بود

اما روزی از این شبها لیاقت این نقطه چین ها را خواهیم داشت

که چنین گردهم آییم (...........) و واژه " دی " را از زیر آوار " بهمن " نجات دهیم

به " آز " شرمگینمان بیافزاییم و در این میان "الف"ی را بگذاریم که بر سرش کلاه نمیرود

مینویسیم بر این نقطه چین " آز " / " ا " / " دی " آزادی

سلام..
لحظات فوق العاده ای رو در وبتون داشتم خوشحال میشم از حضورتون...

سرافرازمون کردین قربان !
لطف دارین
سپاس بخاطر حسن انتخابتون در گذاشتن این شعر آزادی برام !

راستی سال نو هم مبارکتون !

گلاره چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:40

سلام استاد احوال شما/ عیدتون مبارک/ شعر مثل گذشته هاخیلی عالیه مرسی

مرسی عزیز ! عید بر شما مبارک
و بهارتان سبزتر از همیشه

paria چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 22:42 http://www.alipour2210.blogfa.com

کاش در میانه ات زاده میشدم ای ویرانه
میشنوم ناله ی ( آی ) را که از نهادت برمیآید
کاش ( زاد ) روزم میان ضجه های دردناک ( آی ) ات بود تا بدانی هنوز هست کسی که در میان
دردکشیدنت فاصله ای سه حرفی بگذارد.
زاده ی دردیم اما میان ( آی ) آزادی دوباره زاده میشویم تا ناله اش تسکینی یابد از درد تنهایی
دوباره زاده میشویم در این میانه آزادی ! بیش از این آی مگو

راستی نکند باز بمانیم به خواب...

هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی، افزون تر باشد.

" احمد شاملو "

مهران غفوریان یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:57

سلام سال نوت مبارک
راستی دیروز تو بهروز کجا رفتین؟تو صدا زدی بهروز بهروز در خونه بهزاد بود و اون مرده به تو گفت یه شعر با من بگو ؟من رادار بهت نصب کردم

سلام عزیز عیدتون مبارک
آره با مهرداد و بهروز تو یه مراسم فاتحه خوانی بودیم و روبوسی و تبریک عید و ما برگشتیم
که زنگ زد و گفت چرا در رفتین تا من با بقیه مصافحه کردم شما در رفتین!
دیگه همون موقع بر گشتیم و تا عصر خونه ی ایشون موندیم و جاتون خالی بود
شما کجا بودین !
نکنه از این دوربین های مدار بسته تشریف دارین !؟

محمودی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 00:52

دیر گاهی ست که در حکایت تیره شب
سر انگشتان تو را کم دارم
اما کو دهانی برای خواندنت؟
کو چشمی برای انتظار؟
این دهان جای خالی آواز است
وین چشم جای خالی نگاه...
تمام درها و پنجره ها
رو به سوی تو
گشوده مانده اند
ای رویای دور
ای دورترین رویا
کدام شب به خواب چشمان خسته ام می آیی؟
تشکر از زبان شعرت برای قدردانی از سرزمین مادران

سلام مهربان دوست نازنین
سپاس از تو و از قلم شیوات! سبزمون کردی عزیز

ماهان شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 13:02

سلام عموجان چطوری، منتظر شعر جدیدت هستم.

سلام برادرزاده ی نازنینم - ماهان عزیز -
چشم عمو جان بزودی میذارم
راستی وبلاگت و درست کردی یانه ؟

خدیجه نصیری دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:58 http://http://moon-and-sun.blogfa.com/

سلام آقای محمدی.
خوشحالم توی این وبلاگ غزل های ناب شمارو خوندم.من اگه خدا بخواد و مردمم قبولم کنن شاعرم و ترانه سرا.شمارو دعوت می کنم به وبلاگم.البته فعلا به صورت موقت شعرام رمز دارن که دلیلشم توی درباره ی وبلاگم هست.
اگه تشریف آوردین بگین تا رمز رو بهتون بدم البته اگه بخواین رمزو داشته باشین چون بعضیا که میان رمز که نمی خوان هیچ کلی هم حرفم می زنن.
راستی با اجازه لینکتون کردم.
منتظرتونم.

سلام شاعر
سپاس از اومدنتون به کلبه ی شعر ما و دو صد سپاس از لطف و لینکتون.
شعرها که تو گاوصندوق بودن و نتونستیم ببینیم
شما رو لینک میکنم و اگه شعرها رو خوندم نظرم و راجع به آنها مینویسم
شاعر بمانی

تارا چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 23:12

سلام استاد کلام موزون....

غزل فوق العاده ایست. با ردیفی مشکل و منحصر به فرد.

استفاده از این عبارت و یک جمله کامل برای ردیف یک غزل نشان دهنده هنر وخلاقیت مثال زذنی استاد گرانقدر ، جناب محمدی عزیز میباشد .

که همین ابتکار عمل ،سبک خاص و منحصر بفردی را برای ایشان رقم میزند.

به هر حال ایشان به گردن ما خیلی حق دارند ، چرا که با خواندن غزلهای نابشان لذتی وافر نصیبمان میکنند.

حضورتان سبز

سایه تان مستدام....

ارادتوند و دوستدارتان تارا.

4/دی/92

سلام تارا جان
سپاس از ارادتت به شعر و غزل
و سپاس از شعر شناسی و نقد کارشناسانه ات
اهل خودتعریفی نیستم ولی برایم غزل سختی بود

آرزو..ی قلب بی تپش.. یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:42

سلام.داشتم کامنتای اون وختا رو میخوندم..

چقد بچه بودم..

و الان چقد بیکارم ک دارم اونا رو میخونم!

هی..

تو کجایی !؟
چرا آدرس وبت و نمیذاری نامرد خان !؟

آرزو..ی قلب بی تپش .. چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 19:09

وبمو حذف کردم استاد

خلوتای دلم باسیدالشهدا رو دیگه دوس ندارم جلو بقیه جار بزنم ؛ هرچند اونجا کسی منو نمیشناخت.
راسی اون سری شعرتون رو دیدم تو گروه اقوام تو واتس؛ یکی از بچه ها فرستاد همین شعری ک راجع ب اون آقاهه و بچه های مظلومش گفته بودین ..
راسش خندم گرف..گفتم دهه اینکه استاد علی محمدی خودمونه ؛ تو جمع اقوام ما چیکا میکنه ..

سلام و عرض ادب
قرابتت با حسین شهید بیشتر و بیشتر باد
خوشحالم که به گروه خانوادگی شما -اگر چه مجاز- سر زده ام
انشالله که همچنان پویا و سرزنده باشی
با حذف وبت عملا راه گفتگوی ما را با خود مسدود فرموده ای
راه گفتگویت مسدود گردد که راه بر گفتگوی برادر مسلمانی بسته ای !
اگر واتساپت برقرار است با این شماره 09181414225 به ما هم سری بزن و احوالی بگیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد