مجله روزهای زندگی 15 دیماه 90 یکی از غزلهای نارس من و چاپ کرده بوده خواستم اسکن کنم بذارم اینجا چرا که شعرهای قشنگی در کنارش بودن و همینطور عکس کورس عزیز که مدتهاست ندیدمش ! اما دیدم اون غزل ، یکی از پست های این وبلاگه و تکراری میشه!
دیگه منصرف شدم و یکی از غزلهای سالهای گذشته م رو قرار دادم تا یاد و خاطره ی ایام دانشگاه رو گرامی بدارم
سراب
دو سه روز است د لم در تب و تابی دگر است
به نظر می رسد ، آغاز عذابی دگر است
گر چه ، کبک دلم از چنگ عقابی،رسته
بال و پر بسته ی چنگال عقابی دگر است
هر چه گویم : دل غفلت زده ام ! خواب بس است
این نه آن چشمه ی جوشان ، که سرابی دگر است
ولی افسوس ! که دل - این دل وامانده ی - من
نیست آگاه و از این خواب ، به خوابی دگر است
بازهم ، در به در کوه و بیابان گشتن
این همان عاقبت خانه خرابی دگر است
باسلام به من هم سربزنید
..ایستاده ام تنها پشت میله های خاطرات دیروز این جا انگشت هایم را می شمارم یک دو سه. ودست های تو در هم فرو رفته اند تو غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی که مهربا نی ات را ثابت کنی...
کو کامنت های من علی ؟؟؟؟؟؟


اقتدار دل شکسته
به اندوهیست که
سروده نمیشود
برای تو می نویسم...
٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...
برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ...
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
چارلی چاپلین میگه
آموخته ام که با پول میشه؟
خانه خرید ولی آشیانه و زندگی نه!
رختخواب خرید ولی خواب نه
ساعت خرید ولی زمان نه
می توان مقام خرید ولی احترام نه
می توان کتاب خرید ولی دانش نه
دارو خرید ولی سلامتی نه
و بالاخره می توان قلب خرید ولی
دوستی نه...
دی فره نامربوتی
سلام استاد
یک مساوی یک اشتباهی فاحش است.
... و کم از باخت ندارد !
نگذار دیگران نام تو را بدانند
همین زلال بیکران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان
کافیـست...
من راه خانه ام را گم کرده ام
اسامی آسان کسانم را
نامم را
دریا را
و رنگ روسری تو را
دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد
حتی همان چند چراغ دور
که در خواب مسافران مرده بودند!
شنیده ام خانه ات میان هفت آسمان است
با پرده هایی از حریر سبز و سقفی پر از ستاره،
در حیاط خانه تو یاسی قد کشیده و پر شکوفه است
که نوری از شکوفه اش باغی از روشنی را شرمنده می کند.
خانه ی تو،هفت در استجابت دارد که در کنار هر کدام،
فرشته ای ایستاده است و من شنیده ام هر کس تو را صدا بزند،
هفت در به رویش باز می شود.
حیف،
حیف که نردبان خانه مان تا سایه ی خانه ات نمی رسد،
من هم که پر پرواز ندارم.
راستی،
چگونه مهمان خانه ات شوم!
خواب دیده ام
خانه ای خریده ام
بی پرده ، بی پنجره ، بی در ، بی دیوار . . . هی بخند !
سلام استاد
کم پیداشدی ...
تازگیا فقط نمایندگان مهربان مجلس با یک دنیا لبخند و شیرینی و رانی همه جا پیدامیشن واز دوستان عاشق خبری نیست.
به روز کن دلمون واشه
سلام میثم جان
آره ! باور کن 4 - روزه گوشیم و از خط خارج کردم بخاطر این همه دروغگویی که تا میرن میشینن رو اون صندلی سبز ، همه چیو فراموش میکنن !
آپ کردی ؟
همین الان میام وبلاگت
خواستم بگم لطف کنید نظرات منو حذف کنیدعصرمیام میبینم بایدحذف شده باشن شما قشر شاعر همه مغرور و فقط فکر می کنید خودتون دل دارید و می فهمید همه تون خودخواه و...................برا خودم متاسفم...............
ای بابا چقد عصبانی !!

نه تنها اونا حذف نشدن همین نظرتم یکی بهشون اضافه کرد !
حالا از خر شیطان پیاده شو ببینم حرف حسابت چیه !
انسان های خوب نه خاطره اند
نه تاریخ
بلکه حقیقت روزگار خویش اند!
بعد از کلی حرف و حدیث حالا بنده نفر اخر سنجاق شدم به اینجا یعنی عزل عشق است عشق
؟؟؟؟؟؟؟؟
از خیلی ها بهتره که هیچکی رو سنجاق نمی کنند !
دستم را
نمی*توانند بخوانند
دست*های من
شعر منتشر نشده*ی توست
.
.
.
!
ماندگاری در من !
چون نقش کتیبه ای
بر دل کوه !
بی آنکه
بخواهم روزهای رفته
یا مانده را
بشمارم ...
روز و روزگارم
به تو پیوسته است ...
هر شب به آسمان نگاه می کنم تو را
که می دانم هستی
حتی اگر نبینم تو را
...
برکه ام
اما تو دریایی ام کن و بگذار
طعم دریا را بچشم
...
صخره ها منتظرند.
زبان لری را بازمانده پهلوی دانسته اند و به شعرهای بابا طاهر و ترانه هایی ازاین دست که از عصر اوباقی مانده است پهلویات می گویند ...
با باطاهر دوبیتی سرای اواخر سده چهارم واوایل سده پنجم است نسخه اصلی باباطاهر در یکی از موزه های ترکیه نگهداری می شود در خرم آباد بقعه بابا طاهر را داریم که مینورسکی مستشرق روس بادیدار آن می گوید آین جا آرامگاه بابا طاهر است .
در لرستان بابارا مرید شاه خوشین یا مبارک شاه می دانند
اوبه همراهی مبارک شاه راهی همدان پایتخت سلجوقی است که در این سفر مبارک شاه در رود گاماسیاب غرق می شود .وتاهنوز قلندران کنار این رود به یاد این واقعه تنبور می نوازند وعرفان زمزمه می کنند.
ودکتر میر جلال الدین کزازی بابا طاهر را حلقه اتصال مردم باختر ایران می داند ومی گوید که :باید با توجه به نشانه های موجود در اشعار ش اورا از تبار لر دانست و به این ابیات اشاره می کند :
خورآیین چهره ات افروته تر بی
به جانم تیر عشقت دوته تر بی
ذونی حال زخم از چه سیاهه
هرآن نزدیک تر بی سوته تر بی
درود بر علیرضای نازنین و حس ناسیونالیستی اش !
استادی داشتیم میگفت شواهد وقرائن می گویند بابا طاهر ، لک بوده
به هر حال هر کجا باشه، افتخار مناطق باختره
واقعا قشنگه با اجازه لیکد کردم[گل]
لینک های ما استاد هیدن هستند اما شما اولی که نه اما دومی هستید


نیه سلام می رسونه می گه تا پرچمدار اینجا نشم دست بردار نیستم
امضا پیشی کوچولو
تایید نکردی می یام هوار می کشم
محبوب من بیا .....
تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام
شور حیات برانگیزد
من غرق مستیم
از تابش وجود تو در جام جان چنین
سرشار هستی ام !
این شعرها همه متعلق به غزل هایت است
سلام آقای محمدی
آدرس رو درست لینک کردین از این به بعد با این اسم براتون نظر میذارم
راستی چراup نمیکنید؟؟؟
سلام
همه چیز خوب است
جز قلبم
به طاعون بیا در اولین فرصت
قدمت بر چشم
سلام
حال همه ی ما خوب است
اما تو باور مکن !
سلام
گفتنی ها را دیگران گفته اند. در این که غزل هاتون فوق العاده است تردیدی نیست. خیلی لذت بردم.
با چه اسمی لینکتون کنم؟
مرسی سیمرغ عزیز
من نام خود را
گم کرده ام ری را !
اسامی آسان کسانم را و ..
سلام عمو جان..


نیستی که ببینی من کم حوصله ات گرفتار شب تار شده!
***
****!
این ستاره ها هم حرفای ناگفتنیه!!
که از بس قول دادین و فراموش کردین دیگه نمیدونم کدومشو بگم!!
اصلا روم نمیشه زنگ هم بزنم..
آها .. راستی زنگ زدم چرا خاموش بودی؟!
بگذریم مثل همــــــیـشه...
_______
فدای تو
سلام کاوه جان
حلالزاده ای
همین چند دقیقه پیش تو وبلاگت بودم و خودم و شماتت می کردم چرا برای پست قبلیت که اندوه جاری ت بوده کامنت نذاشتم
که صدام زدن و الان بر میگردم
امشب رو کلا به وبلاگت اختصاص میدم و ...
از دست کاندیداهای مجلس فرمایشی خاموشش کردم !!
اس بدی میاد
بعد خودم بهت زنگ میزنم
راستی کدام قول !؟
سلام

ممنون شعرتون خیلى زیباست
بهتون خسته نباشید میگم
در میان ِ هجومی از من ،
تو را خطاب قرار دادم ،
به آسمان نگاهی انداختم
و به استحکام ِ زمین ، دل خوش کردم !
باورم آن واژه ی مقدس ِ سه حرفی بود ... .
بگو ...
نقش بپاش بر رنگ های ِ حاضر و
نباید ها را غرق در بی رنگی کن .
واسه من
ضابطه ها ،
واسطه ها رو تعیین می کنن
تا بینمون فاصله بندازن ...
واسه تو
رابطه ها ،
فاصله ها رو بر می دارن
تا نکنه با بودنمون حاشیه بسازن
...
سلام.چطوری.اگه میتونی اسمسای عاشقانه بذار.جدید باشه
سلام با احترام دعوتید
غزل زیبائی بود
گاهی که دلم
به اندازه ی تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داندبا این همه ،
نازنین ، این تمام واقعه نیستاز دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است
مـــ-ن هنــوز تورا دارم
نظرات قبلیم کو ؟
از وبلاگ http://mordadi.blogsky.com/ دیدن کنید و کلی عکس جنجالی ببینید
سلام مهربان دوست.
مثل همیشه در هر حالی که باشم با خوندن شعرات احساسم عوض میشه .از بابت غیبتم ببخش.برایم دعا کن که سخت محتاج آرامشم.
سلام بر نفس سبز و اندیشه های نازکش
هر از گاهی به تارنمایت میروم اما همچنان مطلب قشنگ قبلی را می بینم
خداوند آرامش و ایمان را از تو نگیرد
{تقدیم به استاد گلم اقای محمدی }
صدایت نغمه ای ازباغ فردوس معلم ای طنین هستی من
تویی سرچشمه ی ارامش وعلم معلم ای فروغ دیده ی من
وجودت شمع سوزان زمانه معلم اسوه ی ازادی من
ببوسم دستهای مهربانت معلم خاک پایت سرمه ی من
گرفتی دستهایم صادقانه مرابردی به اوج عاشقانه معلم روشنای تاری من
دعایم تاابد بدرقه ی توست معلم رهنمای اکی من
تلاشت رانخواهم برد ازیادمعلم یادتوهمراست بامن {ارزوی موفقیت در تمام طول زندگی}
مرسی علی آقای رستمی
خوش آمدی
اطاعت امر کردیم استاد
تشریف نمیارین؟
سلام استاد.
این ادرس وبلاگ منه ،خوشحال میشم سر بزنید
فرهیخته ی گرامی
بروزم با احترام دعوتید
منتظر نقد ونظر ارزشمندتون هستم
{تقدیم به استاد گلم وشاعر توانا } ای معنی صدها غزل وشعر سپید
لبخند تورا همیشه باید خندید
با چتر خدا بیا به باران بزنیم
تا خیس شود هر آنکه نتواند دید {باارزوی موفقیت }
مرسی علی جان
شاعر شدی پسر !
سلام
شما رو به دیدن جنجالی ترین و جدیدترین عکس ها در وبلاگ
http://mordadi.blogsky.com/
دعوت میکنم
سلام و ارادت عمو علی
وبلاگم رو با یه رباعی به روز کردم
خیلی منتظر شدم تا بیای و نظر بدی
اما تا الان که ساعت 2 نیمه شبه نیومدی
پس دیگه بستمش
و دوست داشتم اتفاقا نظرات و کامنتها رو بخونی
ولی حیف که قابل ندونستی
یه فیلم رو یه کم به عقل ناقصم تعریف و توضیح دادم
یه نگاه اگه شد بهش بکن و بگو نظرت چیه
مگه تو خوره ی فیلم نیستی ؟
راستی کلا خوب نیستم
تو هم که ضد حال زدی
عذر میخواهم آنا
نحت تاثیر بازی پرسپولیس بودم و به نت نیومدم که سراغ وبلاگها بروم
بـی قـرار هـیچ قـراری نـبوده ام



مـگــر
قـراری کـه بـا تـو داشتـم و
هـرگـز نیـامـدی!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راستی تو اون پست که از خودم نوشتم جدا منتظر کامنت و نظری از تو بودم.. بهرحــــــال..
فرمودین اس!!
اینم نشد.. بابا اسو بی خیال
چرا آیفونو خاموش کردی..
اصلا در هم که میزنم باز نمی کنی
..
هر جا هستی شاد باشی و مسعود
در زدی ، ولی چه سود ! پشت در کسی نبود
کاش دست نرم باد ، در به روت می گشود
من بـه چـشمهـای بـیقـرار تـو قـول میدهـم
ریـشههـای مـا بـه آب
شاخـههـای مـا بـه آفـتاب مـیرسد
مـا دوبــاره سبـــز میشویـم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از قیصر عزیز
برای عمو علی گلم
مرسی کاوه جان
ما دوباره .....
استاد سلام خدا وکیلی این شعر خوبه که خودم سرودم لطفا حقیقتشو بگید!!!البته با کلی افتخار بخ خودم گزاشمش توی وبلاگ
عذاب...
با بی تو بودن زندگی برایم سودی ندارد
مثــل دریایست که از خود رودی نـــدارد
آن دریا سرد و شور و بی تــــحرک است
چـــــون به زنـدگـی هـیچ امیـدی نـــدارد
آن دریای تنها منـــم که از تو نا امیـــدم
آن کس منم که فکر می کنی رنجی نــدارد
خنده برچسبی بیش نیست بر روی لبانم
آن کس مرا می بیند از دلم خبر نــــــدارد
به خـــــــــــدا می رســـــــد فریادم آیا؟
چـــرا دریـــای دردم پایـــانــــــی نــــــدارد
گریه خـــــــوب است ولی افســـــــوس
چشــــــــمانم توان گریــــه کردن نــــــدارد
یک شـــب برایم یک ســــال اســـــــت
شایــد شبهایـــم هیچ خورشیــدی نـــــدارد
عــشــــق درد اســـت و بــیـــقـــــراری
ولی آه و افسوس که این درد درمانی ندارد
وفـــــای زندگی مـــن ایـــــن اســــــت
نرســـیدن بـــه دوســــت پایـــانی نــــدارد
گفتم آســـمان دارم مــاه آن بــــــــاش
خنــدید وگفـــت جــــان تو راهــــی نــــدارد
گفتم تشنـــه ی عشقــــم مرا دریـــاب
گفت چشمــه ی عشقـــم برای تو آبی نـــدارد
گفتم خشم عشقت نابود و ویرانم کرد
گفت باشــــی نبـــاشی برایم فرقــی نــــدارد
گفتم می شنــــــوی صدای قلبـــــم را
گفت برایم سکوت است و هیچ سازی نـــدارد
گفتم هر شب دعا می کنمت در نمـازم
گفت دل تو بی دیــن اســت و خــــدا نـــدارد
فهــمیدم از عشق گفتن بیهوده است
عاشق دیگــــریست و دیگــــری خـــبر نـــدارد
عذابــم می دهد ایـــن یکی دو جمـله
عاشــــــق دوســــت بــودن ســـــوزی نــــدارد
شاعر عشق
وبلاگ:shaer20.loxblog.com
سلام امشب تا3تو اینترنتم تو وبلاگها سرک میکشم اگه بیداری بیا برام نظر بزار
برام ثابت شدچقدر بی ارزشم الان تو اینترنتی اما به ما بها نمیدی خیلی مغرورید خیلیییییییییییییی باشه یادم میمونه
حوصلم سر رفته
به تلافیش کامنت میزارم و حرف بد میزنم
مغرور خودخواه...............................
مرموزززززززززززززززززززززززززززززززززززز
این تصویر شمایید
واین هم تصویر مرموز جناب محمدی





خوبه یا باز ادامه بدمممممممممممممممممممم ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
؟

استاد گرامی
ما از شما یاد می گیرم
حالا دیگر پرسپلیس پکیده تان را به طاعون ترجیح می دهید
که البته تا دقایق اخر داشت خراب تر می کرد
و بعد از کلی خود کشی مهدوی کیا خدا حقظش کند
جان تیم نیمه جانتان را نجات داد
راستی اینهم شد بهانه برای نیامدنت ؟
اس ندادنت ؟
و جواب ندادنت ؟
باشد طلبت
جبران می کنیم حسابی
از قدیم گفته اند
_ در دیار شما هم گفته اند ؟_
هر که را دوست تر می داری
بیشتر انتظار از او داری
و این است که انتظار ما از شما
استاد ما
استاد عشق و غزل ما
زیاد است