مجله روزهای زندگی 15 دیماه 90 یکی از غزلهای نارس من و چاپ کرده بوده خواستم اسکن کنم بذارم اینجا چرا که شعرهای قشنگی در کنارش بودن و همینطور عکس کورس عزیز که مدتهاست ندیدمش ! اما دیدم اون غزل ، یکی از پست های این وبلاگه و تکراری میشه!
دیگه منصرف شدم و یکی از غزلهای سالهای گذشته م رو قرار دادم تا یاد و خاطره ی ایام دانشگاه رو گرامی بدارم
سراب
دو سه روز است د لم در تب و تابی دگر است
به نظر می رسد ، آغاز عذابی دگر است
گر چه ، کبک دلم از چنگ عقابی،رسته
بال و پر بسته ی چنگال عقابی دگر است
هر چه گویم : دل غفلت زده ام ! خواب بس است
این نه آن چشمه ی جوشان ، که سرابی دگر است
ولی افسوس ! که دل - این دل وامانده ی - من
نیست آگاه و از این خواب ، به خوابی دگر است
بازهم ، در به در کوه و بیابان گشتن
این همان عاقبت خانه خرابی دگر است
دیگه قهر تا قیامت
با این وبلاگ زشت وبی ریختت خیلی مسخرست
همه شاعرها دروغگوند؟؟؟؟!!!!!!!!!!
تمام شاعران اهل دروغند
مگر آنانکه از جنس فروغند !
سلام .درود بر استاد عالی قدر
مثل همیشه فکر و اندیشه والایتان بی رقیب است
لذت بردم
استاد عزیز:فوق العاده بود
سلام حاحیخوش اومدین
چه خبر از سایت وزین ایوان آنلاین !؟
چرا نیستی گم شدین؟؟؟یا ترک وبلاگ کردین شاعرمغرور!!!!!چرا شما جماعت شاعر اینقدر مغرورید مغروررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر و بینهایت
زیر پامان : یک گلیم پاره از جنس غرور
پیش رومان : سفره ای از آب عشق و نان عشق !
سلام
استاد گرامی
ما از شما یاد می گیرم
حالا دیگر پرسپلیس پکیده تان را به طاعون ترجیح می دهید ؟
که البته تا دقایق اخر داشت خراب تر می کرد
و بعد از کلی خود کشی مهدوی کیا خدا حقظش کند
جان تیم نیمه جانتان را نجات داد
راستی اینهم شد بهانه برای نیامدنت ؟
و جواب کامنت ندادنت ؟
باشد طلبت
جبران می کنیم حسابی
از قدیم گفته اند
_ در دیار شما هم گفته اند ؟_
هر که را دوست تر می داری
بابا این چرت وپرتها چیه تایید میکنی حذفشون کن زوددددددددددددددددد
سلام استاد من زیاد از شعر سر در نمیارم ولی 6؛7 ماه پیش یه چند بیت شعر اومد تو ذهنم که نوشتم خواستم ببینم چطوره البته به نظر شما.
مانده ام در وصف تو چه سرایم خاموش باشم یا لب گشایم
گر خاموش مانم از دستم روی گر لب گشایم آزرده میشوی
حال امر کن که چه باید کنم خاموش مانم یا تو را گم کنم
هرشب درخوابم همی آید کسی گوید که به وصال یارت میرسی
شب تا سحر نگاهمست سوی تو در شوق گرفتن گیسوی تو
مانده ام سرگردان من در دنیای تو که تو دنیایی یا که دنیا مال تو
امیر رضا محمودی
از اینکه به تو نمی رسم آگاهم

یک عمر برای دیدنت در راهم
بی فایده است هرچه می گردم باز
تو جنی و من شبیه ((بسم اله..))م
سلام شعر زیبایی بود مرسی لذت بردم دوست من
زندگی چون دود سیگاریست ک بی مقصد رهی دارد
خوش ب حال چوب کبریت ک عمر کوتهی دارد
سلام استاد
حال شما
سلام مرا به خودت برسان
لبخندهای خشک !
احوال پرسی های معمولی !
چشمان من
تصویری از جنس تــــــــو می خواهد ...
عقب تر برو
بگذار بی تو نفس کشیدن را، تجربه کنم
خوب میدانم ،
مادام که نباشی
هوا بی منطق نفس گیر میشود
برایم
سلام دوست عزیز.وبلاگ مردادی آپدیت شد..
جدیدترین عکسها
عکسهای صبا تاجیک
عکسهای کنسرت رضا صادقی
عکسهای بازیگران ترکی و همسرانشان
و عکسهای برادپیت و آنجلینا و فرزندشان و.........
همه در وبلاگ
http://mordadi.blogsky.com/
باتشکر
منتظر نظرات شما هستم
من دارم دیونه میشم
در واپسین قدم های راه....
به تاول های پا چگونه می توان گفت که تمام مسیر اشتباه است؟؟؟
بیا قمار کنیــــــــــــ ــــــــــــــــم
تو هیچ بودنت را وســ ـــــــــط بذار...
من باز هم من بودنمــــــ ــــــــــ را....
مرا
تکه تکه کردی
یکی را بردار...
لااقل...
سلام کجائین پس شما آقای شاعر ؟؟؟؟؟؟؟
مهر شما ، گرافیت وجود مرا الماس کرد . من از با شما بودنم چیزی فراتر از استوکیومتری
زندگی و مولاریته شادیها آموختم . امیدوارم کلویید زندگی تان شفاف و معادلات زندگیتان
موازنه شده و محلول زندگیتان از عشق و محبت فراسیر شده باشد . با بیشترین درصد
خلوص دوستتان دارم و با بالاترین غلظت مولال ،ارزوی موفقیت دارم .
سلام از کامنتایی که برات گذاشتن میبینم داری پسر خوبی

میشی.یه جایزه پیشم داری
سلام
چرا جواب شعرهامو نمی دی استاد
سلام شعر خوبی بود ولی زبان شعر تون را کمی تجدید نظر کنید زیبا تر هم میشه با یک رباعی بروزم ومنتظر نظرات شما
سلام غزل خوبی بود اما زبان شعرتو ن باید کمی تجدید نظر بشه با یک رباعی بروزم
یادم هست که از من غزل طلب داری ، تقصیر من نیست ، واژه ها حقیر تر از آنند که تو را توصیف کنند !
به خوانش داستان کوتاه و زیبای "نشان افتخار" دعوتید.
با احترام_ سرنایه
غــزل،
چشــم هــای تــو اســت . . .
کــاش حــافــظ چشــم هــای تــو بــودم!
میدانم نباید به دنبال سایه دوید و نباید به سراب ها دل بست
میدانم نباید درپی تصویر آینه بود
و خوب میدانم نباید در جست و جوی ردپای عشق در بیراهه ها گم شد ،
میدانم نباید به آبی آسمان تکیه کرد
میدانم نباید در باتلاق اندوه آب تنی کرد و
میدانم نباید پا برهنه یا چتر بسته زیر باران قدم زنان آواز خواند،
من تمام اینها را می دانم اما همچنان غوطه ور در دنیای بی کران نبایدها به دنبال سایه خشکی می گردم.
چه زیبا !
استادعزیز سروده هایتان بسیار عالی است. سال نو رابه شما و خانواده ی عزیزتان تبریک میگویم
عیدتون مبارک و بهارتون خجسته !
سلام آقای محمدی.غزلاتون واقعا تحسین بر انگیزن والبته زیبایی شون رو به این راحتی نمیشه توصیف کرد
از اینکه افتخار حضورتون رو به ما دادین ممنونیم ،با آرزوی موفقیت بیشتر شما استاد بزرگوار
دیرگاهیست که در حکایت تیره شب
سر انگشتان تورا کم دارم
اماکو؛دهانی برای خواندنت؟
کو چشمی برای انتظار؟
این دهان جای خالی آواز است
وین چشم جای خالی نگاه...
تمام درها وژنجره ها
رو بسوی تو
گشوده مانده اند
ای رویای دور
ای دورترین رویا
کدام شب به خواب چشمان خسته ام می آیی؟
سلام ودست مریزاد
مدتهاست شعر سراب رابر دیوار اتاقم زده ام
وآن را به اندازه دل خودم معنی داده ام(البته با عرض پوزش)
شاد باشیدs&S
ناقابله قربان
ما خودمون و شعرهامون برا لای جرز دیوار خوبیم !
حالا این شعر نصب بشه به دیوارتون افتخاریه براش !
سلام

غزل سراب شما رو خیییییلی دوست دارم
تاریخ16-10-90 غزل سرابتونو با خط عجوج مجوجم نوشتم زدم به دیوار اتاق
هر روز میخونمش ولی حفظش نکردم
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلسان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشینست
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سر منزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
تمامش تقدیم به تو نازنین
عالیه
سلام سینا جان
سپاس عزیز
بابای هنرمندت خوبه ؟