..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

از حسین منزوی تا حسن زیرک !

برای همراهی تیم فوتسال دانشکده فنی ایلام وقتی اسم زنجان بعنوان میزبان هفتمین المپیاد ورزشی اساتید و کارکنان دانشگاه های فنی کشور به میان آمد دیگر مقاومت نکردم ! 

برای من زنجان یعنی منزوی!                    منزوی - سلطان غزل -

 یعنی عشق ٬ یعنی غزل ٬ یعنی ...     

هوای روح فزا و دلپذیر زنجان ٬برج های قشنگ و تازه ساخت مسکونی اش ٬ چاقوهای کم نظیرش ٬ حتی میزبانی خوبشان در برگزاری مسابقات همه به کنار!! 

من اما برای دیدار حسین منزوی رفته بودم تا دیدار استاد غزل را در مردادماه ۱۳۷۸ در شهرم و در خانه ام پاسخ گفته باشم ! 

می دانستم پنج شنبه ها قبرستان شلوغ می شود عصر جمعه را انتخاب کردم تا دقایقی را با شاعر عشق به گفتگو بنشینم !    جمعه ۱۰ شهریور ۹۱ به دیدارش شتافتم

تمام قبرستان چسبیده به شهر را گشتم و هر از گاهی پرس و جو می کردم : 

مردگانش لام تا کام نمی گفتند و زندگانش نمی شناختندش !! گویی آن نامدار گمنام بایستی تا همیشه ی ایام منزوی بماند!

عصبی بودم و دلگیر از این جماعت! 

به یکی از جوانانش گفتم : به خدا نسبت منزوی به زنجان نسبت نیروگاه اتمی است به بوشهر ! 

نسبت اولدترافورد است به شهر منچستر ! 

مرد میانسالی گفت: بیشتر افراد مشهور در قبرستان پایین اند ! قبرستانی دیگر و دورتر درحاشیه ی جاده ی کمربندی ! جوانی دیگر از گوگل ایرانسلش سرچ کرد و گفته ی اورا تأیید کرد 

آنجا هم پس از چند بار پرسیدن بالاخره کسی گفت: نزدیک قبر فامیل ماست!! و مارا هدایت کرد  

عصر بود اما هوا دلگیر و بغض آلود بود      آسمان گویی سیه پوشیده بود از مردنش ! 

انگار پاییز زنجان زودتر از موعد و از همین امروز آغاز شده بود!! باد به تندی می وزید تا غمگنانه تر نشان دهد آرامگاه « خدای غزل* » را  

قبر منزوی ساده بود و بی تکلف - درست شبیه خودش! -  

نام من عشق است آیا می شناسیدم؟   حسین منزوی     مهر ۲۵    -    اردیبهشت ۸۳ 

 نام من عشق است آیا می شناسیدم  حسین منزوی   مهر ۲۵ - اردیبهشت ۸۳

به او لقب عقاب غزل ایران داده اند٬ در سبک نیمایی خود بنیان گزار و پدیدآورنده ی سبکهای نوینی بود. و به قول محمد علی بهمنی " هوشنگ ابتهاج پلی زد ٬ منوچهر نیستانی بالای آن رفت وحسین منزوی از بالای آن پل گذشت"!!

منزوى  از تأثیرگذارترین غزلسرایان دهه ۵۰ بود در حدى که منوچهر آتشى مى گوید: «وقتى غزل هاى او را خواندم احساس کردم که فضاى تازه اى در غزلسرایى ایران به وجود آمده.» 

آتشى مجموعه اول او را با نام «حنجره زخمى تغزل» بى نظیر مى داند و این خصلت را همچنان در مجموعه دوم نیز لحاظ مى کند. 
 حسین منزوى شیوه نوینى را در غزل سرایى ایران بنا نهاد.از سوى دیگر « م. آزاد» معتقد است منزوى غزل را به شیوه اى شبیه به شعر نو مى سرود و نظم فاخرى را دنبال مى کرد.آثار او را بسیارى از مشهورترین خوانندگان خوانده اند، از جمله محمد نورى و داریوش اقبالى! 

راستی چرا برایش بارگاهی ... !؟ مگر او .... 

نه !! مشکلی نیست بارگاه بزرگ او چونان اهرام ثلاثه در مصر و تاج محل در هند در  دل  همه ی دوستدارانش بناست ! 

آرام به آرامگاهش نزدیک شدم ! دلم گرفت !

مگر می شود غزلی از او را خوانده باشی و سر تعظیم در برابر آنکه زیر این خاک آرمیده است فرود نیاری !؟ 

زنده ای در هر گیاه تازه کز خاکت دمد         گر چه می دانم که ذره ذره می پوسد تنت ! 

اهداء شاخه گلی ٬ ذکر فاتحه ای و خواندن غزلی ! همه ی آنچه که از دستم من بر می آمد!  

چشمانم را بستم و به فکر فرو رفتم : 

پنجم مرداد ۷۸ منزوی از هواپیمای تهران - کرمانشاه پیاده شد و درون یک سواری خارجی که به پیشوازش فرستاده بودیم به ایوان می آمد 

سر کوچه مان انتظارش را میکشیدم ! حس عجیبی داشتم! بعد از حدود ۶ ماه شعر نگفتن ٬ دیدم غزلی دارد در من برای او شکل می گیرد همانجا بر تکه کاغذی جاری اش کردم تا به جای قوچی پیش پایش قربانی کنم: 

دوباره می زند امشب به سر هوای غزل 

            دلم گرفته برای تو و برای غزل 

  

...و تا برای تو شعری بگوید امشب هم 

 دل عاجزانه می افتد به دست و پای غزل 

 

نشسته ام که بیایی به میهمانی من 

 تو  ای  «الهه ی شعر» و تو ای « خدای غزل »! 

  

چه کرده ای تو به این واژه های مستعمل!؟ 

  که حرف تازه بر آید زجای جای غزل ! 

 

.. و شاملو به یقین دستش از غزل کوتاست 

  که بر گزیده سپید اینچنین به جای غزل !  

 

مباد آنکه جهان بی تو لحظه ای سرخوش 

      که منزوی شود عالم  ز انزوای غزل ! 

 

تداعی میکردم همه ی آن غزل خواندن ها را و خوب گوش کردن هایش را به شعر خوانی شاعران جوان دیارم : سیدجعفر و سید جبار عزیزی و عبدالرضا جانسپار از کرمانشاه ٬ جلیل صفربیگی ٬فرهاد شاهمرادیان و کیوان داودیان از ایلام ٬ داریوش همتی ٬ مهرداد محمدی ٬ کورس احمدی ٬اسحاق نوری و صادق حسینی هم از ایوان... 

چشمانم را گشودم هنوز بر سر قبرش چمباتمه زده بودم و اشکی که از سر غربت فرو می چکد ! 

 

  

شاعر ! تو را زین خیل بی دردان ، کسی نشناخت

تو مشکلی و هرگزت آسان ، کسی نشناخت 

کنج خرابت را بسی تـَـسخـَـر زدند اما

گنج تو را ، ای خانه ی ویران کسی نشناخت 

جسم تو را ، تشریح کردند از برای هم

اما تو را ای روح سرگردان ! کسی نشناخت 

آری تو را ، ای گریه ی پوشیده در خنده !

وآرامش آبستن توفان ! کسی نشناخت 

زین عشق ورزان نسیم و گلشنت ، نشگفت

کای گردباد بی سر و سامان ! کسی نشناخت 

وز دوستداران بزرگ کفر و دینت نیز

ای خود تو هم یزدان و هم شیطان ، کسی نشناخت         منزوی غزل ۱۴۵

زنجان غیر از آرامگاه منزوی دیدنی های دیگری هم داشت از جمله موزه ی رختشویخانه و موزه مردان نمکی که در معدن نمک یافت شده بودند عکس هایشان در ادامه مطلب است

هنگام بازگشت به موطنم دو روز را در تبریز و خانه ی خواهرم ماندگار می شوم تا  به همراه دوست همیشه ام مهندس بهمن کیانی ( سرتنگی) به مقبرة الشعرا بروم و بزرگیٍ  «شهریار سخن » را درک کنم  

 همراه بامهندس بهمن کیانی در مقبره الشعرا

راستی غزل شهریار قوی تر و منسجم تر است یا منزوی !!؟ 

چرا تبریز سرشار از شهریار است  از هتل بزرگ ۵ ستاره ی شهریار تا خیابان شهریار و مجتمع بزرگ تجاری مسکونی شهریار !  و لی زنجان تهی از منزوی ست !!؟ 

در راه بازگشت نمی توان از بوکان گذشت و به هنرمند فقید و خواننده ی بی نطیر کرد - حسن زیرک - ادای احترام نکرد 

صدای خوشاهنگ او همچنان برسر « ناله ش کنه » طنین انداز است و جان ها را می نوازد !

 مزار حسن زیرک - خواننده نامی کرد -

 در حالیکه در کنار او شمشال زن مشهور کرد - قاله مره ( قادر عبدالله زاده ) - نیز آرمیده است 

سال ۸۶ بود اگر اشتباه نکنم افتخار داشتم در معیتش در کنگره شعر دانشگاه بوعلی همدان حضور داشته باشم  تا نوای شمشالش را با تمام سلول هایم بشنوم

مزار قاله مره - شمشال زن کرد- 

روح همه شان شاد - یادشان گرامی ! 

* پ ن : منزوی اهل خودستایی نبود اما وقتی من در آن شعر از او به عنوان خدای غزل یاد کردم  لبخندی از سر خشنودی را می شد در چهره اش دید!

همراه با داماد و پسرعمویم -مجید محمدی - تصویر بردار متبحر و بازنشسته ی صدا و سیمای ایلام که در تبریز اقامت گزیده  به دیدن استادیوم ۷۰ هزار نفری تبریز ومحل دیدارهای خانگی تراکتور رفتیم  

 

رزشگاه ۷۰ هزارنفری تبریز همراه با مجید محمدی 

 موزه رختشویخانه نیز از جمله نقاط دیدنی زنجان محسوب می شود : 

 

موزه رختشویخانه نیز از جمله نقاط دیدنی زنجان

 

همچنی موزه مردان نمکی در خانه قدیمی «ذوالفقاری» از دیگر جاذبه های توریستی زنجان است 

 موزه مردان نمکی در خانه قدیمی «ذوالفقاری» زنجان

نظرات 304 + ارسال نظر
مهتاب پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:27

استاد دکتر بهروز یاسمی چند سالشه؟ همون شاعر ایوانیه اخه شما با هم دوستین

بهروز سه سال از من بزرگتره !
حالا میخوای بدونی من چندسالمه از بهروز بپرس !!

فضول پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:50

استاد خواهشا برای نمایندگی مجلس شرکت کن بالایه70هزار رای میاری ظاهرا همه هم طرفدارتونن راستی ضمضمه هایی رسیده که دکتر بهروز یاسمی هم قراره شرکت کنه واسه مجلس راستی از بهروز حمایت میکنی یا داریوش یا خدایی اگه فقط بتونی به یک نفرشون رای بدی به کدومشون رای میدی ؟ گفتم خدایی

ای آقاااا !
شما خیلی مارو جدی گرفتین !!
کی به ما رای میده !؟

راستی یه چیز ! : من برا خودم اصلا نمیتونم مفید باشم !!
ولی برای دیگران هرچی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم

بیشتر با دکتر بهروز مأنوس بوده ام و دوست تر دارم !
بهروز هم همفکرم است اما برای اینکار داریوش تجربه و توانایی بیشتری دارد !
اما نه بهروز حاضر به ثبت نام است و نه من به او پیشنهاد چنین کاری را میدهم
سهراب میگوید :
... و قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت !!

فضول پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:51

استاد خواهشا برای نمایندگی مجلس شرکت کن بالایه70هزار رای میاری ظاهرا همه هم طرفدارتونن راستی ضمضمه هایی رسیده که دکتر بهروز یاسمی هم قراره شرکت کنه واسه مجلس راستی از بهروز حمایت میکنی یا داریوش یا خدایی اگه فقط بتونی به یک نفرشون رای بدی به کدومشون رای میدی ؟ گفتم خدایی

فکر کنم یه بار اینو پاسخ دادم
ئوباره فرستادی ؟

saeed جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14

اخرش دبیر ما شدی علی اقا؟

متاسفانه بله !

Happy Heart جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:44

من هنوز نمیدونم کامنت قبلیم که اولین به این لاگ بود نرسید یا خدای نکرده با سانسور ادمین روبرو شده!!؟!!

سلامHappy Heart عزیز !
من اهل سانسور نیستم اتفاقا از منتقدانش هم هستم !
مگر به کسی توهین بشه تایید نکنم و گرنه ...
اینم کامنتتونه و اونم پاسخ من که تو کامنتها بوده احتمالا خوب نگشتین ! :

سلام استاد
سفرنامه قشنگی نوشتی, لذت بردم
همیشه به لاگتون سر میزنم ولی عادت ندارم کامنت بذارم
واسطه فرستادم خدمتتون در مورد ترجمه شعر "گلی", ولی ...
همچنان منتظرم و دوستامم منتظر (رفیق فارس داشتن ای دردسریله دیری)

بهشون گفتم ترجمه خود شاعرو براشون ببرم
--------------------------------------------------------------------------------
پاسخ:
چشم!!

گلی وه گیان باوگد جار او خدا چریمه
ته بای بنیدمه قور قور خومیش کنیمه !
ترجمه :
گلی به جان پدرت ـ که خیلی مرد خوبیست ! -
بعضی وقت ها خدا راصدا زده ام
که تو بیایی مرا در حاجی حاضر دفن کنی ! اتفاقا آنجا قبر من هم مثل قبر دکتر داریوش قنبری کنده شده است !!

دی تا هسم وه کر نیوم وه گیانگه ی ته چیمه !
دیگه تا هستم پسر نمی شوم !! به جانگه ی تو رفته ام !!

saeed جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:08

واقعا" افتخار میکنم شخصیت برجسته ای مثل شما دبیر ما شده جشن عاطفه ها یادت باشه تا تو مدرسه یه چیزی از اقا حمید بگم براتوننننننننننننن

آیت نامداری جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:27 http://www.namdari.blogfa.com

فرهیخته ی گرامی
ضمن دعوت برای شعر خوانی
خوشحال میشوم نقد و نظر ارزشمندتان را در مورد این پست بیان بفرمایید.
با دوستی
خیلی متاثر شدم شاعر از پست جدیدتون

سپاس شاعر
چشم

بهمن جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:12 http://bsartangi.blogfa.com

عشق من ! خواب سهرگاهی نوشینم باش
شادی وسوسه ای در دل غمگینم باش

خرمن زلف در آغوش من افشان کن و باز
زینت بستر و زیبایی بالینم باش

هم چو خورشید که مشاطه ی آفاق شود
پرده ای افکن و شب بشکن و آذینم باش

تا کنم کوه غم از جا. نه کم از فرهادم
تیشه بسپار به دست من و شیرینم باش

غزل شماره ۲۵۳ . علی جان خواندمش و به احترام منزوی و زیبایی کلامش همچون دیکر غزلهایش . تنها کاری بود که از دستم میومد . کامنتش کردم

مرسی مهندس بهمن عزیز
هم برای فرصتی که برام فراهم کردی تا به دیدار سلطان غزل بروم
هم بخاطر انتخاب قشنگت از دیوان ایشان !

زارعی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 http://www.patyat.blogfa.com

سلام-دست مریزاد
چاوم چاوه ری ریه گه ی راده
زووانم ذکر ئه سه دوو واده [گل]

سلام همتبار نازنین ٬ سلام شاعر

کلهر یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:36

استاد سلام راستی چی شد قرار بود فایل عکس خودتو با خاتمی رو برام بزاری مردیم از بس انتظار کشیدم

چشم بزودی !

ف یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:57

اقای محمدی شما اهنگ فارسی گوش میدی یا کلا خوانندهایی مثل اندی شادمهر رو گوش میدی یا هی میشناسیشون

هی میشناسمشون !

[ بدون نام ] یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15

استاد سلام متاسفانه موقع انتخابات یه تفکر از سویه دشمنان بوجود اومده بود که 2بار از ایل بانسیری رفته مجلس حالا نوبت ایل چولکه شاید درصد باخت قنبری همین تفکرات باشه خواهشن برای خرداد ماه سال بعد این تفکراتو نزارین بین مردم رایج بشه به نظر من ایوانی ایوانیه فرقی نداره از چه طایفه ای باشه

دوست عزیز
من نه تنها به فکر رقابت چولک و بانسیری نیستم حتی ایلامی و ایوانی نیز برایم ملاک نیست من به تفکر رای می دهم حالا تصادفا این عقیده و فکر از شهر خودم بوده جالب بوده اما حداقل در این مورد ناسیونالیست نیستم!
شایسته هرجا باشد شایسته است و همین نگرش باعث گردیده که بسیاری از مردم استان ایلام ٬داریوش را جدا از ایل و طایفه اش برگزینند !

کیومرث مرادی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 http://kmoradi.blogfa.com/

سلام!
به روز بودن ام را میهمان باش!

بصرف غزل های رسیده ات میهمانت خواهم شد !

دریا یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:54 http://www.darya-1362.blogfa.com

سلام جناب محمدی
سفرنامه زیبا و خاطرات قشنگتون رو خوندم
موفق باشید استاد

سپاس از آمدنت و دو صد بیش از لطفتان !

رستمخان یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:22

سلام خواهشا یک رای هم به خیر الاه بده

دور قبلی که رای دومم و بهش دادم !

امیر رضا محمودی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:54 http://www.englishliterature88.blogfa.com

سلام استاد اون روز بعد انجمن خواستم خداحافظی کنم که شما نبودی فهمیدم که عجله داشتی ولی به یکی از کامنتا که نگاه کردم چیز خوبی نوشته بود که شما برا مجلس شرکت کنی قطعا نفر اولی .اگرم مجلس رو شرکت نمیکنی حداقل رییس شورای شهر بشین که رقیب عموی من بشین.


سرشار از لطفی امیررضاجان !

عباس دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:05

سلام استادعزیز خوبی والا دیگه خسته شدیم بس که اومدیمو مطلب جدیدی نذاشتی اگه میشه چندتا شعرکردی بزارین ممنون

چشم
همین امشب

یاسی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:07

به راستی که:
اوقات خوش آن بود که با دوست بسر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود.

مرسی یاسی

۱۲۱۵۴ دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:36 http://niloo12154.blogfa.com

سفرنامه تان را خواندیم شاعر


لطفا پست جدید.......صبر کنیم تا تابستون بعد یا.....؟؟

همه ش ۵/۱۱ ماه مونده !
چشم به هم زدنی ست

مرتضی دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:58 http://kooris-6.blogsky.com/

سلام علیجون!
لطف میکنی امشب یه ای دی برام درست کنی !

نوچ !!

faryad دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 http://beatit.blogfa.com

کوره دی بیلمان!
یه شانزه ماگه یه عکس چله چفت نایده همان نانه عوه خوید!
دی خودامان درات!
چشته جدیده بنه!
وه 4 عکسو ولات له بن گاید!
کوس نیشتید!

عاشق خسته دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 http://beatit.blogfa.com

سلام استاد
این عکسه خودتونه؟؟!
همیشه ارزوم بود عکستون رو ببینم
بزنم به تخته خیلی خوشتیپین!
مرسی از مطالب زیباتون

میگن یه بنده خدایی رفته بود خواستگاری
بهش جواب رد داده بودند که قیافه ت خوب نیست
گفته بود عکس قشنگی از خودم بیارم چی !!
حالا ما هم ....

نفس دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51

جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمی کنم!
افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم
زاری براین سراچه ماتم نمی کنم.
با تازیانه های گرانبار جانگداز
پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است!
جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است
این بندگی، که زندگیش نام کرده است!
بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من.
گر من به تنگنای ملال آور حیات
آسوده یکنفس زده باشم حرام من!
تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب
می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را.
هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !
ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟
من راهِ آشیان خود از یاد برده ام.
یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا !
زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز.
شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ
روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز!
ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را !
منشین که دست مرگ زبندم رها کند.
محکم بزن به شانه من تازیانه را .

زیبا

عباس دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:43

سلام معلم قدیمی ایلام نیستم تو غربتیم ودلخوش به وبلاگتون مهرداد عزیز که کلا افلاین شده حداقل تو به روز باش شعرکردی فارسی عکس خودتو خاتمی چی شد دیگه مردیم ازچشم انتظاری
هربژی کاک علی

چشم
یه کردی و یه فارسی میذارم
کردی ام تقدیم به عباس نازنینه!

bita سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:10 http://www.sagiiran.blogsky.com

ostad az oonjaei ke shoma mahi ye bar va gahan 2mah ye
bar ap mikonin emrooz daghighan yek mah gozashte
plz shere farsi
agar ham khastin kordi bezarin dar kenaresh ye sher farsi
bara kordi nafahma bashe 
sepas

... و یک شعر انگلیسی برا تو که کامنت هات زبان اصلیه و باید زیرنویسشون کرد !!

شوکه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:01

استاد نمیای بریم کوه برایه شوکه

اتفاقاً جمعه بانکول بودم گروههای زیادی که با زا و زیوتگ اومده بودن برا شوکه رو دیدم و چه جالب بود
جالب تر اینکه برای اولین بار شوکه رو بصورت زنده و پخش مستقیم ( پوکه) می دیدم تا قبل از اون آماده شده ش رو دیده بودم !

rasol سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:12

salam ostad lotfan age adres veblagi az aghaye shahmoradian darid gheid befarmaiid

سلام
فکر نکنم وبلاگ داشته باشند
با این حال دربین لینک های دوستان شاعر هم استانی می گردم اگه وبلاگ داشتند آدرسش رو برات میذارم

ااااذذذذذرررررر سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:12

سلام راسته دکتر قنبری زن گرفته میگن دختره سرتنگیه

بهناز سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:18

منزوری دی کیه ارا یشه هس

آره !!!!!!
منزوی هم تازه شعر گفتن رو شروع کرده !!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 15:51

سلام خالو استاد علی خاصی؟
هه ی مردمه ایوشن چیم ارا شوکه .شوکه ارار چوه خاصه ؟!!
ایوشم بزان تیه ن بویمنان ارا گیوج!!! مصفایش

وه لا بویم!

ایوشم وبلاگه گه م دی چوه زرکه کی گرت!!!
(نظر خصوصی)

امید فرامرزی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:31

سلام آقای محمدی

حرکت زیدانی در اصل حرکت علی محمدیه و میخوام اینو برا برنامه 90 بفرستم و بگم که قبل از زیدان آقای محمدی این حرکتو انجام داده.
در ادامه بگم که دلم خیلی برا کلاستون تنگ شده هرچند که شما راحتین.

امید جون بخدا منم بدجور دلم برات تنگ شده
مخصوصا وقتایی که مدیرو تحریک می کردم که از نمایندگی خلعت کنه !

شوکه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:29

استاد درود بر شرفت بشت چیرم

لو خوارتره بخیمن
بچیم کنگر بکیمن

بیتا ملایی سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:47 http://www.sagiiran.blogsky.com

سلام
بالاخره این خودسوزی دختران رو ترجمه کردم 2تا از همشهریانتون رو بسیج کردم واسه ترجمه البته ازم هزینه خواستن منم گفتم شاعرش میاد پرداخت میکنه
با شناختی که من از شعرهای شما دارم مطمئنا این شعر خیلی قدرتمند تر از ترجمه ایه که برام کردن در عین حال که خیلی زیباست تاسف انگیز ه و این پدیده برای منی که در جامعه ای زندگی میکنم که آمار خودسوزی و خودکشی صفره نمیدونم چه جوری بگم وحشتناکه...... نمیدونم آدم باید به چه نقطه ای از درد برسه که.....
سوالات زیادی در ذهنم شکل گرفته که نمیشه اینجا مطرح کرد اما ..چرا خود سوزی آیا خدای نکرده خودسوزی جزیی از فرهنگ ایلام شده و ...........

مردم اینجا زودرنج شده اند
ذاتا شاد نیستیم
دهها ساعت مدام میتونیم توی یه مراسم فاتحه خونی یه جا بشینیم
اما تو یه عروسی نیمساعت دووم نمیاریم
افراد ناتوان تو پست های کلیدی مون هستن
شهر هامون از زمین و آسمانش خاک می بارد
یه شبکه استانی داریم از صبح علی الطلوع تا پاسی از شب اخبار
شب نشینی های والی ابوقداره رو پوشش میده !
همینه که :
ایلام جون میده برا خود کشی !

مسی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:20

سلام فره دوس دکتر دیرم ولی اصلا جواو گوشیمو نید

این ایرادش تا قیامت برطرف نمیشه

۱۲۱۵۴ چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:34 http://niloo12154.blogfa.com

یه بار دیگه بیام همین پست باشه منم خودکشی میکنم

اصلن وبلاگت جوون میده واسه خودکشی

مرجان چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:47

سلام آقای محمدی؛ یه وقت آپ نکنین ها... حرومـــــــــــه
راستی با وجود همه ی این کمبودهایی که از ایلام گفتین اما متاسفانه خاکش بدجور دامن گیره... کاش میشد ازش دل بکنیم. هر جای دنیا که میریم دلمون برای ایلام تنگ میشه...

ار بومه خسرو ٬ وه دس جام وه
اروام گل مخوه ی ٬ وه ایلام وه

bita چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:00 http://www.sagiiran.blogsky.com

ای‏ ‏استاد‏ ‏قورات‏ ‏قو‏ ‏جلغوز‏(‏امیدوارم‏ ‏درست‏ ‏نوشته‏ ‏باشم‏ ‏و‏ ‏جیزدیکه‏ ‏از‏ ‏آب‏ ‏درنیاد‏)‏‏(‏حاضرجواب‏ ‏خوش‏ ‏تیب‏)‏
shoma sher be zabane english begid man ghool midam daryamoono sanad be nametoon bezanam

إإإإ ! اینارو کی یادت داده !؟

نفس چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:59

سلام استاد گیان.... پاسختون به بیتا بیسته بیسته بیست بود بخدا.....واقعاْ راس می گید...حرف دل و درد دل همه ما رو خیلی زیبا تو سه خط گفتین.... واقعاْ چقد ما بدبختیم بخدا....اونروز یه خیابون اونطرفتر از خونمون یه پسر جوون با وجود یه دختر بچه کوچولو خودش رو سوزوند اونم به دلیل فقر مالی
واقعاْ چی میشه گفت؟؟؟؟؟؟
داد وه کی بکیم حقمان بسینه؟؟؟؟!!!!!

خدا ای درده وه کی بیوشیمن !؟
ایمه گشتی وه ی درده تیوشیمن !

یه فامیل داشتم تازه ازدواج کرده بود
مهمون داشته بودن غذا درست کرده بود و گویا برنج و خوب در نیاورده بود
شوهرش هم قابلمه برنج و زیرو رو کرده بود !!
اونم رفته تو حیاط و نفت خودش و ریخته و ...
یه بچه شیرخواره وارث این اندوه تا همیشه !!

سارا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:01

افرین اقای محمدی بخدا شما خیلی فکرتون بازه

مهری چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:19

اقای محمدی عزیز لا اقل با یه ماشین خوشتیب تر عکس مینداختی این بیکان چیه لابد مال خودتونه واقعا محشره

آها ! همون ماشینی که سر قبر «قاله مره» دیده میشه !؟
نه ! متاسفانه مال من نیست! من پول هام و جمع کردم که یه پیکان مدل پایین بخرم دکتر جان قیمت و برد اوج !
وایسادم اون ۲۰۰۰ زمینی که قراره برا ساخت ویلا بهمون بدن رو بفروشم و با پولش یه پیکان اسپورت که درهاش هواپیمایی باز میشن بخرم !
البته اگه زمین در نقطه خوش آب و هوایی بهمون بدهند
قیمت پیکان هم همین ۳۰ میلیون تومانِ ساعت ۱ ونیمِ بعدازظهرِ ۴شنبه باقی بمونه !
ولی من خودم و میشناسم از این شانس ها ندارم !
زمینش ( قناسه ) و در وسط کویر لوت برا ما قطعه بندی میکنند و نسل پیکان هم اگر منقرض نشه روز بعدش میشه ۶۰ میلیون و اخبار ۲۰:۳۰ شبش تکذیبش میکنه و میگه غلط کرده هر کی اینو گفته قیمتش ۵۸ میلیونه !!

عبدالعلی چنگیزی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:43

سلام اقای محمدی شعرو شاعری ارزش نداره تو این دورو زمونه نان تو زغال سنگه بیا بریم باهم یه معدن بیدا کنیم مثل شاهان و شاروز شاهب رستمی میلیاردر شدن

اگه من معدن پیدا کنم اووخت اخبار :
بر اثر یک انفجار در معدن ... در ایوان
دههانفر معدن چی و صاحب معدن ....

حاجی چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:46

سلام عزیزم دیروز از بندر عباس برگشتم یادم رفت بگم چیزی میخوای بیارم واست مثل ندید بدید ها رفتم دریا شنا از ابش رفت دهنم خیلی شور بود یکی از ملالیل ایوان باهام بود مثل ندید بدید ها گفت بریم لیو چم توبه کردم دیگه نبرمش

مرجا............ پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:10

من اخرش موندم شما دبیری شاعری یا مجری انوقت میگن شغل نیست همشو شما گرفتین ما ها باید بیکار باشیم خدایه ما هم بزرگه ولی خیلی گلی محمدی جان

تفا ریو مه براگم ارا ای همگه شخلمه !
از قالیشویی تا عمل آپاندیس و در آوردن کلیه مردم بصورت قاچاق در پرونده مون هست!!
تازه :
ختم چهلم و هفتم و سالگرد
شعر روی سنگ قبر
اعلامیه فوت و تشکر و اعتذار و ...

یه بار تشییع جنازه بنده خدایی بودم که خودکشی کرده بود گویا امام جمعه و بعضاً کسانی که نماز میت می خونند اکراه داشتن از خوندن نماز این جوان خودکش !
مردم خیلی معطل شدن تا یه امام جماعتی بیاد نماز رو بهش اقتدا کنند
ولی انتظار طولانی شد
یکی از بین جمعیت اومد سمت من که فلانی !
تو نمیتونی نماز این میت رو بخونی !؟ چیزی نداره!! رساله هم همرامونه !
گفتم همین یه شغل و نداشتم ! تو رو خدا از این یه قلم معافم بدار !
زد زیر خنده و باعث خنده حضار و بعضاً نگاه پر از خشم بستگان میت گردید

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:43

استاد سلام راسته دانیال قدسی بسر علی باشا قدسی مرده خدار رحمتش کنه چجور بوده

آره
یک سانحه ی رانندگی وحشتناک

حاجی پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:31

سلام من حاجی هستم چرا جوابمو ندادی خیلی دلگیر شدم

سلام حاجی مملو فاطی بهروز یاسمی بیکار تحصیلکرده اصلاح طلب کلهر سرافراز افسانه
بابا هر کامنتی که میذاری IP آن نیز اینجا نمایش داده میشود !!!!!!!!!

مملو پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:33

چرا شما سرابی ها هفتم و چهلم رو برداشتین ما همش به عشق گلگ برسه میریم خدا بگم چکارتون بکنه

سلام حاجی مملو فاطی بهروز یاسمی بیکار تحصیلکرده اصلاح طلب کلهر سرافراز افسانه
بابا هر کامنتی که میذاری IP آن نیز اینجا نمایش داده میشود !!!!!!!!!

عبدالعلی جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:40

استاد عزیز این روزا یه بی انصافی در حق بزرگای قدیم شده بخصوص کدخدایان دوست دارم یه شعر با اونا بگی خیلی ممنون میشم راستی اطلاعاتی درمورد کدخدا عیسی یاسمی داری؟

عباس جعفری شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:06

سلام استاد

جا برای گنجشک زیاد است ولی من به درختان خیابان تو عادت دارم.اری همنشینی با خوبان به ما اموخت اگر خوب نیستیم اما قدر خوبان و بزرگان را بدانیم.

جدا مواظب خودت باش از راننده وانت گرفته تا میوه فروش تا......

اینایی که گفتی تروریستن !!؟
ما که بادمجون بمیم

عبدالعلی یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:47

استاد عزیز این روزا یه بی انصافی در حق بزرگای قدیم شده بخصوص کدخدایان دوست دارم یه شعر با اونا بگی خیلی ممنون میشم راستی اطلاعاتی درمورد کدخدا عیسی یاسمی داری؟ استاد عزیز چرا جواب مارو ندادی؟؟؟؟

سلام عزیز
راستش میشناسم و زیاد اسمش و شنیدم
ولی اطلاعات جامعی ازش ندارم
از بهروز می پرسم

کدو کامنتت رو جواب ندادم !؟

مهماندار یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:36

استاد شلام چو کیدن

مهماندار معتاد !!!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد