..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

مراسم پیشواز بهار - غزل "فردای من..."

                 پیشاپیش عیدتان مبارک و بهارتان خجسته باد




چه روزی آه ! چه روزی ؟ که هر پرنده رسید
نوکی به پنجره زد پیشوازِ در زدنت

                                               حسین منزوی


هرسال  آخرین جلسه ی انجمن شعر و ادب ایوان باشعرخوانی دوستان در قالب سنت این چند سال اخیر تحت عنوان پیشواز بهار برگزار می شود

امسال عصر شعر  پیشواز بهار با حضور و شعرخوانی شاعران معاصر  هرمز علی پور ، دکتر بهروز یاسمی ، کورس احمدی ، مهرداد محمدی و شاعران شهرستان ایوان و شاعران میهمانی از دیگر شهرهای استان و برخی استان های همجوار

                روز سه شنبه 27 اسفند 92 ساعت از 3 تا 6 عصر

درسالن آمفی تئاترارشاداسلامی ایوان برقراراست

چهار برنامه ی اجرا شده ی سالهای گذشته با استقبال خوب مردم و علاقمندان به شعر در شهرستان ایوان مواجه شده است و امسال در پنجمین مراسم پیشواز بهار باشعر و غزل به استقبال سال نو می رویم

* حضور برای عموم آزاد است

................................................................................................................................................................

 

     غزل " فردایِ من..."

                         

... و من چون زلفِ تو بر باد خواهم رفت ، می دانم

که از پیچ و خمش فردای خود را خوب ، می خوانم


چو روزِ روشن از چشمِ سیاه و مستِ تو پیداست:

چه خوابی دیده مژگانت برای عقل و ایمانم


نگاهت بُگسَلد چون زلزله ، شهرِ قرارم را

ز خرمایِ بمِ لب هات ، حالا ارگِ ویرانم


به راحت از ستاره های چشمت ، می توان فهمید:

قمر در عقرب است اوضاعِ احوالِ پریشانم


بزن شخم این زمینِ - دیده و دل - را برای خود

و من هم بشکند دستم ، درختی جز تو بنشانم


خیالت تخت ! چیزی بر نمی آید ز دست من

بیا فتحم بکن ! من شهرِ بی سربازِ آسانم


................................................................................................................................................................

وبلاگ دیگرم - مرغ سعادت -با تصاویری از ایران در 40 سال پیش یعنی 7سال قبل از انقلاب بروز است


نظرات 183 + ارسال نظر
مائده سه‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 16:19 http://anasor7ganeh.loxblog.com

گمشده این نسل،اعتماد است نه اعتقاد





اما افسوس





نه بر اعتماد ،اعتقادیست





و نه بر اعتقاد، اعتماد

اعتماد را می توان در احساس یک کودک یکساله دید،
آن هنگام که او را به بالا پرتاب می کنند و او میخندد .....
چراکه یقین دارد که او را خواهند گرفت!

mozhde چهارشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:55

چه کسی طناب به گلوی سربازی دست‌بسته می‌اندازد ؟

هیتلر هم اسیرِ جنگی را نمی‌کُشت.
آن‌ها پنج نفر بودند،
پنج سربازِ دوران صلح در چادری که خطِ مرزی از کنارِ آن می‌گذشت ...
چه کسی طناب به گلوی سربازی دست‌بسته می‌اندازد ؟

موسولینی هم اسیرِ جنگی را نمی‌کُشت.

آن‌ها پنج نفر بودند

پنج سربازِ دوران صلح در سلولی که درش به چوبه‌های دار باز می‌شد ...

چه کسی طناب به گلوی سربازی دست‌بسته می‌اندازد ؟

استالین هم اسیران جنگی را نمی‌کُشت.

حالا آن‌ها چهار نفرند
چهار سرباز دوران صلح
یکی را برده‌اند ...

و این آسیاب همچنان به نوبتِ خون می‌گردد!

غمگینم

چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ باز میگردد

فرزند او نیست."

آرش حاتمی پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:59 http://arashhatami.blogfa.com

با سلام خدمت استاد محمدی عزیز

منتظر حضور سبزتان در تنها شبکه اجتماعی کرد زبانان کلهر هستیم http://kalhor.yzi.me/

مرسی آرش عزیز
اومدم و عضو شدم

رضایی پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:49 http://www.ghazalbanoo1990.blogfa. com

سلام استاد.سال نو مبارک.شرمنده اگه کم کامنت می ذارم دوران بی لپ تاپی رو طی می کنم.با این گوشی و صفحه سه اینچی نمیشه راحت نوشت.ارادت ما همیشگیه استاد

سلام زینب عزیز
وقتی مواظب اشیا و وسایل خودت نیست
دزدا اووخت برا مرام و معرفتت میمیرند !

مسافر شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:36 http://mosaferejadetanhaee.blogfa.com

شکفتن فقط مخصوص جوانه زدن دانه در فصل بهار نیست .وقتی قلب انسانی از مهر برای انسانی می تپد اوج بهار است....

هر شکفتن
اشارتی است اشک آلود
به مرگی پیش رو
- که گریزی از آن نیست -
اما آیا مرگ را توان آن هست
که نطفه شکوفه ای را در خود پرورش دهد؟
و ما هر روز خواهیم مرد
از وحشت این حقیقت
که مرگ ،عجوزه ای است نازا! ...

مانا شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:12

خـــدایـا…
از این به بعد به مخلوقاتت
یک مترجم ضمیمه کن
اینجا هیچ کس
هیـچ کـس را نمـی فهمد . .

پس از مرگ حلبچه
شکایت‌نامه‌ای بلند به خدا نوشتم
قبل از هر کسی
پیش درختی خواندمش
درخت گریست!

در کنار او پرنده‌ای پستچی
گفت:
اما چه کسی نامه‌ات را می‌رساند؟
روی من حساب نکن
من به عرش خدا نمی‌رسم!

شباهنگام
فرشته‌ی سیه‌پوشِ شعرم
گفت: غم مخور
من می‌برمش تا کهکشان
اما قول نمی‌دهم
او تحویلش بگیرد
تو خود می‌دانی
که خداوند بزرگ را
چه کس می‌بیند؟
گفتم: سپاسگزارم … پرواز کن!

فرشته‌ی الهام
شکایت‌نامه را با خود برد و پرید…
فردا که بازگشت
مسئول درجه ی چهارِ دفترِ خدا
«عبید» نامی
زیر همان شکایت‌نامه
با زبان عربی نوشته بود:

ابله!
به عربی ترجمه‌اش کن
اینجا کسی کُردی نمی‌فهمد و
به خدایش نمی‌رسانیم!

شیرکو بیکس

مهران غفوریان یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 00:21

عید چی

نه یارانه نه سبد کالا

پول اب جدا پول گاز جدا

دستهارا شستیم جور دیگر دیدیم

افسوس که دست همان دستو دید همان دید

ااامیر رضا م یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:21

سلام استاد محمدی خوبی؟
شرمنده که نمیتونم زیاد به وبلاگ زیبا و پرطرفدارت سر بزنم،امیدوارم تو سال 93 هم مثل سال های گذشته موفق و پیروز و محبوب باشی.

سلام امیر رضا جان
لطف کردی عزیز
سال جدیدت پر از خوبی ها

مائده یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:03 http://anasor7ganeh.loxblog.com

مهم نیست که قفلها دست کیست مهم این است که کلیدها دست خداست ! از ته دل دعا میکنم که توی این روزهای آخر سال ، شاه کلید تمام قفلهارو ازخدا عیدی بگیری

زخمی و خسته ولی فاتح و سر مست غرور
باز می گردم و در دست من آن شاه کلید

سلام مائده جان
مرسی از دعای قشنگت

شیما یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:54 http://shima60.loxblog.com

مثال لحظه ای که باغ در ترنم ترانه شکوفا و غرق در شکوفه میشود ، روزگارتان بهار و لحظه هایتان پر از شکوفه باد .

عزت زیاد عزیز
بهارت خجسته و مبارک

زهرا یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 20:45 http://shabhayepaeez.blogfa.com/

سلام استاد..سال جدید بر شما هم مبارک باشه..

انشاا. که سال خوب و پر خیر و برکتی داشته باشین..

بابت تاخیرم معذرت میخام..

سلام زهرا خانم
نگرانی داره ! من هم با تأخیر جواب میدم !

بهارت سبز و پر از عطر شکوفه های تازه رُسته ی بادام

۰۲۱ یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 21:05

سلام
من مثل شما نیستم. تا به حال نه برای کسی شعری گفته ام. نه برای برنده شدن کسی پولی خرج کرده ام. نه عکس گرفتن و مجری گری فلان میتینگ تبلیغاتی را افتخار خود دانسته ام. نه رگ های گردنم را متورم کرده ام. نه نزدیک انتخابات شعار «هر کی باشه فقط از جناح من باشه» سر داده ام. نه حزب خودم را سفید مطلق و حزب رقیب را سیاه مطلق دانسته ام و نه هزاران چیز دیگر! این ها را گفتم تا بدانید که برخلاف نظر شما که احزاب یا با شما و عالی و یا روبه شما و خاکی! هستند. گروه سومی هم وجود دارد. گروهی که به رئیس جمهور خودش هم اعتماد دارد و هم انتقاد. هم برای رای دادنش دلیل دارد و هم برای انتقاد کردنش. گروهی که رئیس جمهورش (این دوره یا دوره های پیشین و یا حتی پسین!) را فارغ از هر جناح چپ و راست،بالا و پایین،هافبک نفوذی و فوروارد سنتر! و چه و چه انتخاب کرده است و ملاک انتخابش مثلاً بیانیه و عکس فلان حامی نبوده است. برای این انتخابش هم انتظار به حق دارد.انتظار عدم تفاوت نوع خوراک اول ماه با پایان ماه! انتظار عدم لگدمال شدن غرور در صف های هشتاد هزار تومانی و هزاران انتظار دیگر. و حالا هم چند خطی در مورد چند خط شما:
به زعم شما هشت سال سخت را پشت سرگذاشتیم. هشت سالی پر از سیاهی و دیگر هیچ! بدون هیچ روزنه ی امیدی. ولی حالا روزنه های روشنایی در حال رشد هستند و مردم غرق در این انوار! تا به اینجای کار،نظر،نظر شماست و قابل احترام. اما افتاد مشکل ها وقتیست که با طرفداری های کورکورانه چشم را روی حقایق ببندید. انتظار شما از وزیر ارشاد جدید چه بود؟ مگر نه آزادی قبل و پس از بیان! مگر نه اصلاح دوران باز هم به زعم شما خفقان گذشته؟ پس چه شده است که این روزها شاهد حمله های گازانبری در تعطیلی مطبوعات مخالف هستیم ؟ توقیف روزنامه یا لثارات،وطن امروز،نه دی و تذکر کتبی و حتی فیلترینگ بعضی سایت هایی که کمی و فقط کمی با دولت مطبوعه و حتی متبوعه شما زاویه داشته اند را کجای این آزادی بگذاریم؟ آیا آغوش آزادی فقط برای خودی ها باز است؟ شاید شما حتی اسامی این روزنامه ها را هم نشنیده باشید اما برای من نوعی که به دنبال آگاهی از همه احزاب هستم این قیچی کردن ها نوعی حصار نیست؟(شاید بگویید که دولت های قبلی هم رویه ای به مراتب سختگیرانه تر اعمال میکرده اند ولی آیا هدف از رای دادن من و امثال من چنین بوده است؟)
رئیس جمهور هم که در رسانه ملی (که دیگر قابل تکذیب از طرف جنابعالی نیست)، صراحتاً منتقدین ‍‍ژنو را مشتی بیسواد که از مکان خاصی تغذیه میشوند نامید. این یعنی انتقادپذیری؟ این یعنی روشنایی؟
رئیس دانشگاه شهید بهشتی هم که برکنار شد. جانشینش که شد؟ خواهر زاده رئیس جمهور! جالب است. مگر نه؟ شایسته سالاری تعریف شد! (قبل از رد این خبر از کسی که در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل است صحت قضیه پرسیده شود)
وزیر امور خارجه هم در دیدار دانشجویی فلان دانشگاه با جمله تاریخی « آمریکا قدرت تصرف ایران در مدت زمان کوتاهی را دارد!»(نقل به مضمون) عملاً قدرت و صلابت خود را در برخورد با قدرت های جهانی به رخ همگان کشید.
حتماً هم که میدانید برای باز تولید اورانیوم های 20 درصد منهدم شده چقدر وقت لازم است در حالیکه عمر مثلاً رفع تحریم ها! فقط شش ماه است؟
اگر دولت آزاری یعنی گفتن حقایق و نه ماستمالی کردن و مجیزگویی های رایج! پس ما همه دولت آزاریم.
سخن به پایان رسد. نقدها گفته شد و گفته نشد. اما بر خلاف شما،هیچ کس را «چرکن» خطاب نکردم و نخواهم کرد. چرا که بی ادبی، برهان را میبرد.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب/ گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم
و سلام!

سلام کد تهران عزیز
مرسی که اومدین و خوندین و انتقاد کردین
البته اون پست مال این وبلاگ نیست
اما مهربانی ات همیشه مستدام

ماهان محمدی دوشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:48 http://roze-zemestani.blogfa.com

چقدر خنده دار است!!!
شناسنامه ام را میگویم...
امروز نگاهش میکردم صفحه وفاتش سفید هست با اینکه روزهاست برای خیلی ها مرده ام...

کره زواند لال ممو ماهان

زندگی زیباست

ایمان سه‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 21:03 http://farzegah.blogfa.com

به سلامتی گوجه فرنگی که 13 بدر قیمتش سر به فلک میکشه !

.

.+++++++++++

سیزدتون بدر

دشمناتون در به در

رفقاتون گل به سر

گرفتاریاتون زود بدر

خوشی هاتون هزار برابر


استاد سفری؟

نه کره سفر ها کو !

گِشتی یَکِ مامِر پَر کنیاگیگ و وِرو چهل زرعی اَو خوار !

رضا پنج‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 20:24

دلتنگی پیچیده نیست!
یک دل, یک آسمان, یک بغض و آرزوهای ترک خورده..
به همین سادگی...!

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
گراز قفس گریزم کجا روم، کجا من!

کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج رها رها رها من

e جمعه 15 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:49

سلام ببخشید وب عدد پی رو با چه ادرسی لینک کردین؟اخه خواسته برم وبش ولی فک کنم ادرسشو اشتباهی بهم داده نمیاد!!

عدد پی چند بار برام کامنت گذاشت ولی آدرس وبلاگی چیزی از خودشون به جا نذاشتن

3/14 جمعه 15 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:28

سلام اقا ایام به کام خوش گذشت تعطیلات؟؟

مرسی
این آقا یا خانم e آدرس وبتون خواستن !

ماهان محمدی جمعه 15 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 22:27 http://roze-zemestani.blogfa.com

باران ببار …
بگذار اشک هایم غریب نباشند...
پشت پنجره نشسته ام و میباری …
ناودانی چشمانم سرازیر شده است!

وقتی نیستی
آن طرف پنجره برف است و این طرف پنجره باران !

سوزان شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:40

سلام
و تبریک سال نو
خواندمت زیبا بود
کتاب هایی که پیش از عید برااتون گذاشتم اورانوس دریافت کردید؟
نظرتون چیه ؟

سلام شاعر
سال نو مبارک
نه متاسفانه هنوز مسیرم به اونجا نخورده

جمال مرادی شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 21:53 http://http:/jmc308.blogfa.com/

نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای
کوچک پر میشوند...

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ،
فقط با خدا …

مهم نیست در این زمین خاکی چقدر تنها باشیم و
چقدر حرفهایمان برای دیگران غیر قابل فهم باشد و
وقت انسانها برایمان کم …

شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها
و مرهم تمام زخمهاست …

هر وقت دلت خواست ، مهمانش کن در بهترین جایی
که او می پسندد ، در قلبت ...

و به دستان خالی ات نگاه نکن ، تو فقط خانه ی دلت
را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست …

پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاهِ قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برف کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان

رعدو برق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست

بیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود :

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوست هم جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند: این کار خداست
پرس وجو از کار او کار خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذایش آتش است

تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند

کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خواب هایم خواب دیو و غول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعرهایم، بی صدا
در طنین خنده ای ، خشم خدا

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدیم، خوب و آشنا

زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
گفت اینجا خانه ی خوب خداست

گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نماز ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟

گفت: آری، خانه ای او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربانِ مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچکس با دشمن خود، قهر نیست
قهر او هم خود نشان دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد


آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل بارانِ قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا:
پیش از اینها فکر می کردم خدا…

رسول رضایی یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 00:10 http://www.rasoul-rezaei.mihanblog.com

دلم گرفته برایت زبان ساده ی عشق است
سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت
"منزوی"
سال تازه مبارک-به روزم[لبخند]
با احترام دعوتید به اولین پست سال جدید

همایون یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:36

گفتی که می بوسم ترا، گفتم تمنا می کنم
گفتی که گر بیند کسی ، گفتم که حاشا میکنم
گفتی زبخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در ؟
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا میکنم
گفتی که تلخی های من ، گر ناگوار افتد ترا ؟
گفتم که با نوش لبم ، آن را گوارا می کنم
گفتی چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام ؟
گفتم که من خود را در او ، عریان تماشا میکنم
گفتی که از بی طاقتی ، دل قصد یغما میکند
گفتم که با یغماگران ، باری مدارا میکنم
گفتی که پیوند ترا ، با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزان تر از این ، من با تو سودا میکنم
گوی اگر از کوی خود ، روزی ترا گویم برو ؟
گفتم که صد سال دگر ، امروز و فردا میکنم
گفتی اگر از پای خود ، زنجیر عشقت وا کنم ؟
گفتم زتو دیوانه تر ، دانی که پیدا میکنم.

شاد باشید استاد عزیز

گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی
گفتم منم غریبی از شهر آشنائی

گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدائی

گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی

گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی
گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی

گفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزی
گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی

گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی

گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی

گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی

خواجوی کرمانی

سلام دکتر همایون
سلام و عرض ادب و احترام

نارسیس ناز یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:59 http://nar3isnaz.mihanblog.com

سلام...سال نو مبارک...به مرغ سعادت هم سر زدم زیبا بود.....

سلام خانم نارسیس
سال نو شما هم مبارک باشه
صد سال به از این سال ها

محمد حسن عباسی دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 http://www.bighole90.blogfa.com

سال نو مبارک استاد خوبم

سلام محمد حسین جان
همچنین عزیز
ایشالله سالی پر از برکت و موفقیت براتون باشه

محسن دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 22:47

سلام علی جان شبت بخیر.

سلام آقا محسن بهزادی نازنین
سپاس بچه محل عزیز
پیام دوستی تون رو در فیسبوک هم خوندم و عرض ارادت کردم

زهرا سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:24 http://shabhayepaeez.blogfa.com/

افتاده ام میان 2 خط


ماندنم درد دارد


رفتنم توان میخواهد


و من توان درد ندارم...

نه پای رفتنم به کوچه های سرد زندگی
نه چشم خیره ماندنم به مرگ عنقریب خود

e سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:49

سلام چرا جوابمو ندادین؟؟اگه میگفتم وبتون بیسته حتما تایید میکردین!چه اشکال داره بگین وب عدد 3.14رو با چه اسمی لینک کردین؟!فک نکنم جوابش دو سه کلمه ای بیشتر بشه!!

ولله به عرض ایشون هم رسوندم که آدرسشون و براتون جا بذارن
باور کنین بدون آدرس کامنت میذارن
من هم نمیدونم ایشون کی هستن !

گلسرای آدینوس سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:23 http://adinosgol.blogfa.com/

سلام
وبلاگتون زیباست
فدای همتون

سلام
لطف دارین و خوش اومدین

.... سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:03

استاد اگه مسیرت افتاد به سمت پایین شهر
سراغی بگیر
دلمان برات تنگ شده

ولی شما بالا شهرین !

sami سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:47 http://niloofarenilgoon93.blogfa.com

مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود

عجبا ! هیچ کس هنوز

به سهم کم اش از مرگ

اعتراض نکرده است

*

خیلی ها سهم بیشتری از مرگ نصیب شان می شود

کودک بودم که درسینما

مردی ازاسب افتاد و

آنقدر روی زمین کشیده شد که :

گریه چشم هایم را بست

بعد ها دانستم

افتادن از اسب گریه ندارد

خیلی ها از اصل می افتند و می میرند....

پیشت به تواضعست گویی
افتادن آفتاب بر خاک

ما خاک شویم و هم نگردد
خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان برید؟ هیهات
کس بر تو توان گزید؟ حاشاک

اول دل برده باز پس ده
تا دست بدارمت ز فتراک

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:51

سلام استاد
خوب هستین؟
سال نوتونم مبارک باشه ..سال با برکتی باشه براتون
اپم تشریف بیارین

چشم اومدم
راستی بیام کجا !؟

sami سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:52 http://niloofarenilgoon93.blogfa.com

ببخشید یادم رف اسمو آدرسو بذارم
تشریف بیارین حتماً

آهان پس شما بودین که آپ کردین و ...

3/14 چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:00

AG H IL. LOVE.3/14.COMاین ادرسش اگه دوست داشتین برین

بله آدرس خنده داری ست !
حتماً ایشون هم خواهند خندید

سمیرا چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 14:01

باسلام سال نومبارک غزل بسیارزیبایی بودمثل همیشه .امیدوارم همیشه در سایه خداوند سلامت و موفق باشین

سلام خانم رشیدی
سال نو شما هم مبارک باشه
چه عجب از این ورا !

کیمیا چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:09 http://purelove6.blogfa.com

خوشحال میشم اگه سر بزنید استاد

علیکم سلام !!!!!!!!!
چشم حتماً

asal چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:17

این شعر منه قشنگه
من باید از کجا میدانستم هیبت باد زمستانیست
از کدوم گوری میفهمیدم دل هر کس دل نیست
و
چه رویاهای قشنگی ک تبه گشت گذشت
و چ پیوندی صمیمانه ای
ک ب اسانی یک رشته گسست...
قشنگ ترین شعر شعرم
گاه با خودم می اندیشم
خبر مرگ مرا چ کسی خواهد گفت
ان زمان خبر مرگ مرا میشنوی...کاش روی خندان تورا میدیدم

شعر خودتونه !!!!!!!!؟

زهرا چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 22:35 http://shabhayepaeez.blogfa.com/

کودکــ که بودم ،

تاب بازی بهانه ی خنده های بلندم بود

حالا که بزرگ شده ام ...

چه بی تاب شده ام ...

کودکی هایم عاشق تاب بازی بود...

تاب می خورد و می خندید

بزرگی هایم هم تاب بازی را دوست دارد...

هر از گاهی دست بی تابی هایم را می گیرد و به تاب بازی می برد!

نمی دانم چه رازی در میان است...

ولی همین که بی تابی هایم را به تاب می سپارد

دیگر بی تاب نیستم!

بزرگی هایم تاب می خورد و می خندد...!

محمودی پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 01:02

تنها چیزی ک یارانه ای نشد
دوستی و رفاقت بود!
چون نتونستن روش قیمت بگذارن
مخلص همه رفقای با معرفت ک قیمت ندارن

رفاقت شانه میخواهد...
از آنهایی که بر آن می توان تا صبح
بی شک
بی هراس از خنجر
بی صدا و بی ریا با بغض خود...
اشک مداوم ریخت. .

هانیه پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 16:57

در سقوط هم میتوان زیبا بود.این را آبشار گفت....
سلام استاد محمدی به روزم
تشریف بیارید

آسمان همیشه آبی نیست... پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:53 http://dokhtarestan1371.blogfa.com

گاهی دلم میخواد, وقتی بغض میکنم،
خدا از آسمان به زمین بیاد, اشک هامو پاک کنه،
دستم رو بگیره و بگه:
اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!
بــیـــا بــــــریــــــــم...

نه بابا خدا نکنه !!
شما هنوز سنی ازتون نگذشته !

آسمان همیشه آبی نیست... پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:58 http://dokhtarestan1371.blogfa.com

من تمـــــام شــــــــعرهایم را


در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !


و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی...



دســـــــــت خالی ,حیرت زده


از شاعر بودن استعفا خواهم داد...!


نقــــــاش میشوم


تا ابدیت نقش پرواز را


بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا


خواهـــــــم کشید...

گفت: منتظر بمان
خواهم آمد.
منتظر نماندم
او هم نیامد.
چیزی شبیه مرگ بود
اما کسی نمرد ...

" آتیلا ایلهان"

3/14 پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:18

چرا مگه چشه چرا خنده داره از شما بعیده این حرفا

نه بابا ! چرا بخندیم !
اتفاقاً آدرس خوبیه !

مهندس رضا جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:22

هیچ دلی بی بهانه نمیتپد
نمیدانم!
بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر...

فک کنم بهانه ها دلگیرن !

گروه خبری کافه فردا جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:51 http://cafefarda.ir/

با سلام خدمت شما مدیر گرامی؛ کافه فردا ، سایتی برای تبلیغات اخبار و ترفندهای ای تی ، ویندوز ، ایفون ، اندروید ، موبایل ، لپتاپ و ... برای بهره مندی از 10% تخفیف محصولات شرکت دیاموند، لینک کافه فردا را به سایت خود اضافه نماید. اگر به تبلیغات در بازار هدف می اندیشید به سایت زیر سری بزنید cafefarda.ir info@cafefarda.ir‬‎

قربونت یه دو تا بستنی لیوانی !

آسمان همیشه آبی نیست... جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 15:00 http://dokhtarestan1371.blogfa.com

دنیا کوچکتر از آن است که گمشده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ‌کس اینجا گم نمی‌شود
آدم‌ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی‌رحم‌ترین‌شان در برف
آنچه بر جا می‌ماند
رد پایی‌ست و خاطره‌ای که هر از گاه
پس میزند مثل نسیم!
پرده‌های اتاقت را.... !

دل‌تنگی‌های آدمی را
باد ترانه‌ای می‌خواند
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده می‌گیرد
و هردانه‌ی برفی
به اشکی نریخته می‌ماند
سکوت سرشار از
سخنان ناگفته‌ست ...

" مارگوت بیکل "

آسمان همیشه آبی نیست... جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 15:14 http://dokhtarestan1371.blogfa.com

با خود تکرار کن :

اگر شخصی یک بار مرا فریب دهد شرم بر او باد!

اگر دو بار مرا فریب دهد شرم بر من باد...

مردها وقتی عاشق می‌شوند ،
به دنیا می‌آیند.
و زن‌ها
عاشق که می‌شوند، می‌میرند !

" ویسواوا شیمبورسکا "

آذر زمانی جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 16:20 http://www.azarzamani.mihanblog.com

سلام غزل بسیار زیبایی بود احسنت استاد موفق باشید

..... جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 16:51

قرتر بود کتاب مهرداد رو واسم بیاری

آهان
قرتر = قرار

حمزه جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:59 http://hanzad65

به آمار زمین مشکوکم

من به آمار زمین مشکوکم تو چطــــــــــور ؟
اگر این سطح پر از آدمهاســـــــــــــــــــــت
پس چرا این همه دلها تنهاســـــــــــــــت ؟

بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنهانیست ؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهاینـــــــــــــــــــــــــــــد

من که در تردیدم تو چطور ؟
نکند هیچکسی اینجا نیســـــــــــــــــــــــــت

گفته بود آن شاعر :
هر که خود تربیت خود نکند حیوان است

آدم آنست که او را پدر ومادر نیســـــــــت
من به آمار ، به این جمــــــــــــــــــــــــــــع
و به این سطح که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم...

نکند هیچکسی اینجا نیســــــــــــــــــــت
من به آمار زمین مشکوکــــــــــــــــــــم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست ؟

مائده جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:10 http://anasor7ganeh.loxblog.com

سعدی کجایی؟





گذشت آن زمانها





حال دیگر بنی آدم ابزار یکدیگرند

که در آفرینش همه پنچرند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد