1) « غزل مثل گذشته ها... »
چرا مثل گذشته ها برای من نمی میری!؟
وحتی یک سراغ ساده هم از من نمی گیری
تو که گفتی سوار سرنوشت خویش می باشی
چه شد حالا چنین بازیچه ی دستان تقدیری!؟
تو مثل صبح شنبه زندگی از روت می بارید
ولی حالا شبیه عصر جمعه زرد و دلگیری
من از تو درس عشق و زندگی آموختم، بانو !
چرا از عشق، ازمن، ازخودت، اززندگی سیری!؟
الاغ لنگ بخت من به سربالایی تشویش
و اسب تندروی عمرم اما در سرازیری
و عشقی که در ایام جوانی منجمد گردید
به جنبش آمده حالا در این هنگامهی پیری
به باباطاهرعریان خبرده حال و روزم ر ا
سیه چشمی کمان ابرو زده بر بال« مُ» تیری
نشسته تیر مژگونش به پیشانی احساسم
و بسته تار زلفونش به دست وپام زنجیری
واما تو ! تو ای بید پریشان خاطر تقدیر
چرا این سایه ات را از سر من برنمی گیری!؟
...................................................................................................................................
(2
یه شعرکُردی متفاوت و انتقادی از من تو یکی از وبلاگ های دوستان در باره ی یکی از نقاط مشکل ساز شهرمان ایوان درج شده بود حالا دیگه نمی دونم فیلتر شد یا خودش وبلاگ رو حذف کرد تو وبلاگ دیگری از خودم لینکش و قرار میدم: وبلاگ مرغ سعادت
سلام با کلمات میشه خیلی از چیزهارو ساخت
اما هرچی بگم تو بالاتر از آنهایی
پس با همین جمله قدیمی میگویم
سال نو مبارک
زیبا
عیدتون مبارک و روزهایتان همه نوروز
چرا بی نشان!؟
سلام جناب آقای محمدی سال نو بر شما وخانواده محترم مبارک باد .واقعا از اشعار نغز وزیبایتان لذت میبرم .اتمنی لکم نجاحا کثیرا . انشاءالله
سلام به دوست فرهیخته ام جناب انصاری نیای نازنین
سبزمون فرمودین
دور از جون اقای محمدی.منظورم از وبم بود گفتم رفتی واسه همیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه دیگه !
میام و اون سوال ها رو پاسخ میدم
همه شون و !
سلام خوبی دیروز شعرهاتون رو گوش دادم البته با ایمان وای خیلی قشنگ گفته بودی/ تحسینبر انگیز بود البته یه چیز ی ؟ بیخیال پشمان شدم لز گفتنش1! ولی در کل عال بود
خوبه که عال بود اگه کال بود بد می شد !
سلام
اخرش ترورت میکنن از بس میدانو مسخره کردی
شرمندتم ندیدم کامنت کدام پست گذاشتم خیال کردم تحویل نگرفتی ما تحویل نگرفته هم نوکرتیم چه خبر له میدان چفتگه ایوان
نه بابا مسخره نکردم !
اتفاقا بهم گفتن که گروه گروه توش کار کردن و میله ی پرچم و گلکاری و روشناییش هم بسامان شده !
سلام اقاتی محمدی یه سوال؟
راسته میگن دکتر قنبری ازدواج کرده؟اگه راسته زنش کجاییه؟
ولله بعید میدونم ! بنده خدا هنوز سالگرد درگذشت همسر مرحومش نیومده
والاه شایعه شده یه عده میگن یه سرتنگی رو گرفته و یه عده گفتن دکتر قنبری دختر قربانی همون مداح رو گرفته
ولله بجان خودت اینو نشنیدم همه ش در حذ شایعه س
فکر نکنم تا سالگرد ، تحرکی در این مورد داشته باشه
سلام آقای محمدی ممنونم از اینکه بهم سر زدید
راستش از رنگ مشکی خیلی خوشم میاد به همین خاطر قالب مشکی گذاشتم
معمارو هم یه روز میگم
بازم ممنون از حضورتون
خواهش میکنم عزیز
باسلام واحترام
وبت فوق العاده س اگه اجازه بدید می خوام غزل " مثل گذشته ها" رو با دکر نام تون تو وب خودم بذارم
سلام
خوش اومدین
ناقابله
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم.
همبازیِ نبود ه ام !
بیا
تا بازی کنیم تیله های چشمت را
وقتی من برنده ی دستان تو میشوم
چقدر دنیا می ارزد به باختن ...