۱) غزل «خلاف معمول است! »
۱۳ سال بعد از چاپ مجموعه اولم تحت عنوان « دری به باغ پریشانی » بالاخره طلسم شکسته شد و توانستم قرارداد مجموعه ی « غزل ٬ عشق است » را که مشتمل بر ۵۰ غزل عاشقانه از بهروز یاسمی ٬ علیرضا خانی ٬ مهرداد محمدی ٬ کورس احمدی ٬ داریوش همتی ٬ حمدالله لطفی ٬ صادق و نادر حسینی ٬ قباد سوماری ٬ حجت اله رستمی ٬ حجت اله و امجد زمانی ٬ فواد ابراهیمی و آزاده بی باک است را ببندم تا در نمایشگاه سال ۹۲ برگ زردی باشد تحفه ی پاییز به دوستداران شعر - خاصه غزل ! -
انتخاب غزل ها به عهده ی خودم بوده و مقدمه ی آن را زنده یاد حسین منزوی نوشته اند
یکی از ۵ غزل من که در این مجموعه افتخار حضور در جوار شاعران خوب غزلسرا را پیدا کرده تقدیمتان میکنم :
تو دل نمی شِکنی ! این خلاف معمول است
و بی قرار منی ، این خلاف معمول است
همین که عاشقِ من بوده ای و من : معشوق
که من تو و تو منی ! این خلاف معمول است
چو مَرد ره به بیابان ، نهاده ای سرِ عشق
مگر نه اینکه "زنی" !؟ این خلاف معمول است
مباد ! اینکه چنین می کِشی تو ، منّت خار
برای گُل دهنی ، این خلاف معمول است
تمام بار غمم ، یک تنه به دوش تو است
ز نازکانه تنی ، این خلاف معمول است
تو سروِ اوج نشینی ، اگر چنین خود را
به خاک می فِکنی ، این خلاف معمول است
در این جهان پر از رنگ و نفرت و نیرنگ
ز عشق دم بزنی ، این خلاف معمول است
همین که دیده ی کوری شفا نمی گیرد
ز بوی پیرهنی ، این خلاف معمول است !
من عاشقانه به جای تو باز خواهم گشت
اگر تو پس بزنی ! این خلاف معمول است
بیا دوباره تو معشوقه باش ! عاشق من !
مگو چنین سخنی : « این خلاف معمول است! »
............................................................................................................................
۲) غزل کردی « دالگ »
...اما مادران آنقدر بر گردنمان حق دارند که سهمی از شعرهای نارس همچون منی داشته باشند اگر چه منزلت آنها بسی بزرگتر از کلمات ابتر من است وفاداری مادران ٬ اندوه آنها و نعمت داشتنشان دستمایه ی سرایش این غزل کُردی گردید
هفتم خرداد۷۴ برایم روزی خاطره انگیز بود دو روز بعد امتحان میان ترم شیمی ۳ که یک کتاب قطور و سنگین بود ودر عصر همان روز نیز جشن فارغ التحصیلی را پیش از موعد داشتیم غزلی در من شکل می گرفت که تمرکزم را برای خواندن درس مخدوش می کرد طوریکه تا تمام ابیاتش به روی کاغذ نقش بست رهایم نکرد ! تا با دست پر راهی آن مراسم شوم!
روز بعد از جشن فارغ التحصیلی در کلاس معادلات و دیفرانسیل که همه ی شیمی محض ها و شیمی دبیری ها کلاسی بانفرات زیاد را تشکیل داده بودن مثل همیشه دیر به کلاس رسیدم دیدم همه ی دانشجویان از جمله استاد دارند مطلب پای وایت بورد را می نویسند من هم بلافاصله کاغذ و قلم در آوردم و آماده ی نوشتن شدم اما دیدم که همه دارند این غزل که با خط قشنگی نگاشته شده بود را می نویسند خجالت زده از کلاس زدم بیرون و آن روز دیگر به آن کلاس بر نگشتم !
یک چیز جالب دیگر این بود که وقتی یک بیت این غزل رو در گوگل سرچ کردم متوجه بیشمار دختران و پسرانی شدم که این غزل را به اسم خود در وبلاگ هایشان نوشته بودند و حتی بعضی از آنها از آن به عنوان سروده ی جدیدشان نام برده بودن !! نوش جانشان !
از شاعر و همکلاسی نازنینم - عباس کرخی عزیز از نیشابور - که زحمت تبدیل ویدئو و ارسال آن را کشیده بودند و اتفاقا مجری خوب آن مراسم جشن فارغ التحصیلی نیز بودند نهایت سپاسگزاری رو دارم !
خداحافظ گلِ همواره در یادم ! خداحافظ
نگار خوش خط و خالم - پریزادم- خداحافظ
من و تو راهِمان از هم جدا - تقدیرمان اینست
تو چون شیرین و من از نسل فرهادم! خداحافظ
اگر چه حتم دارم که مرا از یاد خواهی برد
ولی هرگز نخواهی رفت از یادم ٬خداحافظ
دگر بعد از تو ای خورشید تابستانیِ عمرم !
ببارد برف دَی در تیر و مردادم ٬ خداحافظ
«تو را با لحظه های سبز و شیرینت رها کردم»
و خود چون برگ پاییزی که افتادم خداحافظ
و کاش آن لحظه را هرگز به چشمانم نمی دیدم:
نگاهت را - پس از آنکه ندا دادم : خداحافظ !
دانلودفایل تصویری غزل خداحافظ درجشن فارغ التحصیلی ۷۴
غزل کردی « نچیدو » رو بخاطر تلفظ ناصحیح یه واژه مجبور شدم بازخوانی کنم که اینجا لینک دانلودش و میذارم ! بازهم بخاطر عدم تسلط به رسم الخط کردی از ننگاشتن آن عذر میخوام !