همین دوسه سال پیش وقتی مهرداد برای کارت عروسی اش بازهم سخت گیر شد و بالاخره این غزل را به رنگ طلایی در آن کارت های دعوتش حک کرد اولین باری بود که دیدم شعرم خیلی هم به درد نخور نیست حداقل این یکی یه جایی به درد خورد !!
با آرزوی خوشبختی برا مهرداد عزیز اونو اینجا قرار میدم:
برگ زردیست تحفه ی پاییز !!
1) : " مهمان عشق "
پای بر چشمم گذار، ای بهترین مهمان عشق!
تا به یٌمن مقدمت، بر گسترانم خوان عشق
این تن یخ کرده ی دلمرده را ، جانی ببخش
با حضور گرمت ، ای خورشید تابستان عشق
گرچه قابل نیست، اما در میان سینه ام
خانه ای سازم برایت،از گل و سیمان عشق
زیر پامان : یک گلیم پاره از جنس غرور
پیش رومان : سفره ای از آب عشق و نان عشق
مصرعی از قلب تو، با مصرعی از قلب من
شاه بیتی می شود – بی مثل – در دیوان عشق
کاش ! این رود خیالاتم ، به دریا می رسید
تا بیا شوباند این خواب مرا ،طوفان عشق
آه ! ای ابری که روی آذرخشت با من است
کی شود؟ از سر بگیری ، بارش باران عشق
آبرو را ، گرچه در عشقت ، غرامت داده ام
باز هم آماده ام ، تا پس دهم ، تاوان عشق
بازگشتی نیست، از این راه نیمه طی شده
با تو : ماندن ، از تو : گفتن ، بی تو هم : پایان عشق
2) : اینم یه غزل کردی ام به اسم " گلی " که بلد نیستم بنویسمش و فقط فایل صوتی اش رو میذارم!
به آتش می کشم از شوق امشب پیکر خود را
که تا ریزم به پایت صبحدم خاکستر خود را
برای روز موعودی که تواز راه می آیی
غزل پرکرده ام من صفحه های دفتر خودرا
کلید میکده در دستهای مهربان توست
بیا تا پرکنم از باده امشب ساغر خود را
برای صبح فردا، شام تنهایی محبت کن
که بردارم زچشمانت نگاه آخر خودرا
چه زیبا !
لحــظه های سخـته تنهـا ماندنـــم
بـا تو یک دنیـا قـشنـگی می شــود
بـا تـو حــتی خوابـهـای تـلـخ مـن
یک بغل رویای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می کند؟
عصر بغض آلود و خیس جمعه ها
در فراقت سخت زاری می کند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای؟
نامه ای از لحظه های انتظار
از میان کوچه های تنگ دل
نامه ای از باغ سیب بی بهار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاک و عطر یاد تو
می کشد تا شهر رویایت مرا
کاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تکیه گاه گریه بود
کاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های کهنه اش را می ربود
چشمهای خیس من در یک امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم بهاران فصل توست
عاشقت خواهم ماند
بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت
سلام استاد
خیلی قشنگ بود
خیلی خیلی دوست دارم همیشه موفق باشی
کاوه عزیز دل ماست !
سلام دوست عزیز
چرا حذفش کنم
خیلی هم با مزه بود
حرف بدی نزدید فقط گفتید کامنت منو تایید کردیدهمین
ولی پیام سومی که برام گذاشته بودیدهم خصوصی نبود
گفتم شاید تایید کنم وباز بگید رسمی نبود و حذفش کن
واسه همین ویرایشش کردم و حرفای خصوصی رو حذف کردم امید وارم ناراحت نشید
راستی با اجازه لینکتون کزدم
کاش ! این رود خیالاتم ، به دریا می رسید
سلام.
زیبا بود
من هم با کاری تازه به روزم
سری به ما بزن
درود بر شاعر نام آشنای کرمانشاه
چشم الساعه
سلام
گل مریمت کجاست استاد ؟
موش خوردش !
از طاعون چه خبر استاد
بی خبر نیستیم !
سلام
گذشته ات را
بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد
زمان حالت را بگذران
و بدون ترس
برای آینده آماده شو...
خوب بود
سلاو کاکه
خاصی؟
من همشه که کارت عروسی و می آوردن نمی خوندمشون ولی این چند تا کارت آخری رو نگه کردم چون شعرش رو می تونستم بخونم که خوندمش واسم جالب بود چون شکسته ننوشته بود
ایشالا خوشبخت بشن
بان گیان میمگه ! خوه ش هاتیه !
آره معمولا اسم زوجین برامون مهمه و ساعت مراسم
البته از ائنا مهمتر اینکه پذیرایی به صرف چیه !!
فقط میتونم بگم... عالی ...!
آپ کن منم آپم
سلام
وبلاگ خیلی خوبی دارین.
ممنون که به وبلاگم سر زدید.
سلام
دعوتید به خوانش و نقد شعر
ممنون از حضورت
خوشحال میشم ...
ایشالا خوشبخت بشن
سلااااااااااام
شما داداش عمو مهردادیی؟؟
کلی ذوق کردم بهم سر زدید
یکی از شعراتونو تو وبلاگ کاوه خوندم خیلی لذت برم خوشحالم که از این به بعد اینجا میتونم یسشتر از کاراتون بخونم
خوش اومدین !
مسآحتـ نگاهــــتـ را ڪـِـﮧحسابـ میـ ڪنـــم
ڪَــــمـ میـ آورم
نــگاهمـ
نکــــטּ
ســـآیـــﮧ اــے بیش نــَـــمــــانـده . . .
هوای مُردن
بیخ گوش من است
همانجایی که روزی
رد نفسهای تو بود
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
به صرف چای و شقلیزه
اره راس میگید
اونوقتا نگا میکردیم که واس شام دعوتیم یا بعد شام
آدرس ولاگ و جا نذاشتی و دعوت میکنی !
من کی گفتم که یه چشم دارم
چرا واس ادم حرف میسازید؟
پزوفایل من کدومه که میگید؟ عکس من کدومه؟
نکنه اشتباهی کامنت گذاشتین
لطفا خبر بدید و منو از نگرانی برهانید
غزل دوست داشتنی ای بود. اما من نمیدانم چرا با غزل نو مشکل دارم... ممنون از نظرتون.
زیر پامان : یک گلیم پاره از جنس غرور
زیرکلرنشستم اینو خوندمش گرم شدمهمه کنار بخاری ما حسرت بدل برای یه خورده سرمااااااااا
ولی ما کردی بلد نیستیم
در عوض پول گاز نمیدین !
مگه نه قرار بود یاد بگیری !؟
لطف حضور شما را پاس می دارم
پست های شما را خواندم و بسیار لذت بردم
امید است همیشه سرسبز و تندرست و دلشاد باشید
سلام شاعر همتبار و نام آشنا
سبزمون کردی بانو !
کم پیدایی؟؟؟؟؟؟؟
آپم محمد جان
سلام و ببخشید ازاینکه دیر آمدم استاد.صفحه نظرات باز نمی شد.
شعرتون فوق العاده زیبا بود و دلنشین. با اجازه گزیده اشعاری از شهریار که خطاب به حافظ سروده رو تقدیمتون می کنم.
ثنا خوان توام تا زنده ام اما یقین دارم
که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ
من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم
نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ
تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
در اینجا جامه شوقی قبا کردن نه درویشی است
تهی کن خرقه ام از تن که جان باید فدا حافظ
تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
مگر دل میکنم از تو بیا مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت می کنم حافظ خداحافظ
پیروز و سربلند باشید.
مرسی پاییز عزیز
چقدر زیبا !
اگر چه من شأن این شعر و این تعریف و ندارم ولی مهر شما در آن جاریه !
*سلام دوست عزیزم*
طبق قولی که دادم امشب ماه کامله و آپم...
منتظر نظر گرمت هستم...
آقا اجازه معلممون بهمون یاد نداد این زبان کردی را
بتمرگ سر جات !
میخواستی یاد بگیری !!
باران بهانه ای بود تا زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی!
کاش
نه کوچه انتهایی داشت و
نه
باران بند می آمد!!
آقا خیلی دیگه خودتو پیش مهمونا کوچیک کردی آ خیلی هم دلشون بخواد بیان.
شما به ما لطف دارین
ولی زنده یاد حسین منزوی یه بیت قشنگ داره که میگه :
به کبر شعر مبینم که سر نهاده به افلاک
به خاکساری دل بینکه سر نهاده به پایت
بدرود
ازت در پست ها تشکر کردم
مرسی بابت شعرهای زیبایت که دوتای ان را نوشته ام
و پررویی کرده ام و یکی را در گیومه نگذاشته ام
و می خواهم دعوتت کنم بیایی و شعر بنویسی و نظر بدهی و مرا شاد کنی
شاید هم خدا کرد و گرگ تو را خورد
فقط من و تو می فهمیم من چه می گویم
کاشـکــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــی
مثــل دنیــــــــای کارتــون هــــــــا
آدم هــــــــــــــــــای بـــدجنــــس،
گوشـــــــــهء چشمشــــــــــــــون
بــــــــــــــرق مـــــی زد
اووخت گوشه ی چشات مث الماس برق می زد !
چه معلم بی ادبی
درود بر شما
زیر پامان : یک گلیم پاره از جنس غرور
پیش رومان : سفره ای از آب عشق و نان عشق
داستان ماست این بیت زیبا..غزلت زیبا و دلنشین بود و مفهومی ماندگار
درود بر شما
سلام دوست عزیزم
به وبلاگم یه سربزن
کلی مطلب جدید گذاشتم
http://mordadi.blogsky.com/
سلام بر آقای محمدی عزیز بخدا خیلی خوشحال شدم که اومدی به وبم اما باید یه اعتراف کنم که نویسندش یکی دیگست البته آشنا! در ضمن شما هر وبی داشته باشین همیشه سبز سبزین! چه نیازی به ما دارین؟وب اصلی خودم این پایینه ...امیدوارم این وبلاگ فیلتر نشه!!!! با تشکر
سلام علی جان
خوش آمدی
اینم فیلتر شد یکی دیگه !
سلام مثل همیشه زیبا بود اما یه کم واسه کارت عروسی طولانی بود وگرنه واسه چند ماه دیگه رو کارتم با اجازتون مینوشتیمش
مبارک باشه !
البته مهرداد هم همه ی ابیات رو ننوشته بود
کاش اسکن کنم کارت رو بذارمش اینجا
من این شعرو قبلا یه جا خونده بودم
کار خوبی کردی !
فصلی تازه در راه است
دست در دست هم
یک برگ سرخ
ورق میخورد
شاهین سادات ناصری
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
از گم شدن همه میترسیم
اما
زیباترین روز زندگیام
روزی بود که با تو در میانه جنگل
گم شدیم.
گروس عبدالملکیان
مرسی از تبریکتون خوشحالم کردید راستی شعر سارا رو دانلود کردم شنیدنش با صدای خودتون قشنگتر بود
حواسـ ــ ــم را هرکــ ــ ــ ـجا که پــرت می کـــنم
باز کـــنار تـــو می افتد . . .!!
تنها نشسته* ام . . .
چای می*نوشم ، و بغض می کنم !
هیچکس مرا را به یاد نمی*آورد !
این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی !
و من . . .
حتی آرزوی ِ یکی نبودم . . .!
من راه خانهام را گم کردهام ریرا
میان راه فقط صدای تو نشانیِ ستاره بود
که راه را بیدلیلِ راه جسته بودیم
بیراه و بیشمال
بیراه و بیجنوب
بیراه و بیرویا
من راه خانهام را گم کردهام ری را !
اسامی آسان کسانم را
نامم را، دریا و رنگ روسری ترا، ریرا
دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد
حتی همان چند چراغ دور
که در خواب مسافرانْ مرده بودند!
من راهِ خانهام را گم کردهام بانو
شما، بانوْ که آشنای همهی آوازهای روزگار منید
آیا آرزوهای مرا در خواب نیلبکی شکسته ندیدید !؟
بگو رهایم کنند، بگو راه خانهام را به یاد خواهم آورد
میخواهم به جایی دور خیره شوم
میخواهم سیگاری بگیرانم
میخواهم یکلحظه به این لحظه بیندیشم ...!
- آیا میان آن همه اتفاق
من از سرِ اتفاق زندهام هنوز!؟
سلام بر استاد بزرگ !
استاد نمایشگاه خوشنویسی به مناسبت اربعین حسینی در ارشاد برگزار شده.
اگه تونستی یه سر بزن همه مشتاق زیارتیم.
اگه هم نتونستی بیاید خودم چند تا عکس همین جا براتون می زارم.
درود و بدرود
مرسی محمدرضاجان
امروز حتما میام دیدن تابلوها و آثارتون
عمیدی عزیز هم اونجا اثر داره
اقای محمدی سلام
بخش شعر و ادب به سایت ایوان انلاین اضافه شد
منتظر ارسال های شما هستیم
لطفا ایمیل خود رو بگید تا براتون ایمیل کنم که چطور و با چه یوسری وارد بشید.متشکر
سلام بر ربیعی و مظفری عزیز
کار ارزنده ای کردید در خدمتم
ermes_1111@yahoo.com
استاد عمیدی و خودمو دو تا دیگه از بچه های حافظ(نادری و یاسمی)اونجا اثر دارند.
درود و بدرود
سلام خوبی؟
ببخش اگه یه مدت نیستم خیلی گرفتارم خیلی
بعدآ برات توضیح میدم مرسی از اینکه به یادم بودی دوست من
کی بشه رو کارت مال خودت بنویسی
و البته مارم دعوت کنی
یییییییییییییییی