دوازدهمین روز هر ماه را بیشتر دوست دارم به گمانم قرص ماه در این روز در من به کمال می رسد و دریای دلم را طوفانی و پر جذر و مدّ می سازد !! تیرماهش بیشتر ! شاید چون گرم تر است و تیر تر !
آمد و زلزله در جان من انداخت و رفت
کار ِ ارگ بمِ ویرانِ مرا ساخت و رفت
لحظه ای بیش نبود ، آمدن و رفتن او
چون شهابی ، به شب دیده ی من تاخت و رفت
آن عزیزی ، که دل سبز مرا خشکانید
دِیه اش ، صاعقه ای بود ، که پرداخت و رفت
خواستم مالکِ مُلک دلِ خود باشم و لیک
یک نفر ، بیرقِ خود در دلم افراخت و رفت
دل بیچاره ی من ، در شبِ شاعر شُدنش
زود جَو گیر شد و قافیه را باخت و رفت
کاش !حال تن تبدارِ مرا می دانست
آنکه آتش به دلِ جنگلی انداخت و رفت
پ ن : این غزل را دوست هنرمندم آقای کمال گلرنگیان - استاد فوق ممتاز خوشنویسی - به رشته ی تحریر درآورده اند که اسکن می کنم و در اینجا تقدیم گل رویتان می نمایم !