1-) سرزنش
جز همین سرزنشِ خویش، چه از دست دلم می آید !؟
وقتی از دستِ من، اینگونه دو ابروت، بهم می آید !
آسمانم به زمین می رسد از بستنِ پلکِ ترِ تو
و به تاراجِ خوشی های دلم، لشگرِ غم می آید
بعد از آن حادثه ی تلخ ،که آنگونه تو را رنجانید
دیگر از عشق ، گریزانم و از خویش ، بدم می آید
"الِفی" بودم و از غصّه ی نا دیدن تو ، " دال" شدم
نوبت ماست ، بپرسیم : به ابروی تو خم می آید؟!
اندکی حوصله ! تا شرح دهم ، آنچه گذشت این دو سه سال
گیرِ ما، آدم پر حوصله ای – مثل تو – کم می آید:
چند وقت است، هوای دل من ، یکسره ابرآلود است
پیٍ پاییزِ زمین سوز ، زمستانِ ستم می آید
حسِ بد بینی ام ، آنقدر فزون گشته، که بد پندارم
بر سرِ شانه ی مجروحم، اگر دستِ کرَم می آید
موجم و قسمتم آشفتگی و دربدری شد ، ز ازل
تازه ، اینگونه نباشم ، ز تنم بوی عدم می آید
بخت برگشته و بی روح و زمینگیرم و . . . اما ، دلخوش:
کان پری وارِ مسیحا نفَسِ نیکقدم می آید
.......................................................................................................................................................................
2-) ای نگاهت ...
ای نگاهت آفتاب ظهر تیر !!
آب شد برف نگاهم ناگزیر !
هم شبیه سروی و هم مثل بید
با تو أم بالا بلند سربه زیر !
بس که دنبال تو راه افتاده ام
ردّ پایم حک شده در این مسیر !
روزها و ماهها و سالها
صبر کردم آمدی اما چه دیر !
حال دیگر بارشِ سیلابی ات
کم نخواهد کرد داغ این کویر !
هرچه دارم از دل وجان مال تو
خاطراتت را فقط از من مگیر !
......................................................................................................................................................................
سلام و صد سلام دادا....
امیدوارم پیروز و سلامت باشید...
سلام جناب دامن افشان
سرافراز فرمودین
سلام استاد! دست مریزاد به خاطر تمام شاعرانگی هایت بااشعار کردی بروزم
به به آقا مهدی گل !
خیلی کار خوبی کردی دوباره وبلاگت و گردگیری کردی
خوبه میایم وشعرهای زیبا بویژه شعرهای کردیتون رو میخونیم و حظ می بریم
سلام استاد ممنونم ازتون که بهم اطلاع دادین اون جمله از ارنستو نیس. من چند جا خوندم که از اونه نمیدونستم که از احمد شاملوه. بهر حال مرسی از اطلاع رسانیتون.در ضمن با افتخار لینک شدین
سلام ، خواهش میکنم
شماهم لینک شدین و به دوستان خوب ما پیوست شدین
سلام وعرض ادب خدمت استاد....یک متن جدید نوشتم دوست داشتم ببینید..........خاطرات سوخته ...اه یادش به خیر کودکی هایمان که به جای دل هایمان سر زانو هایمان زخم می شد شوال هایی پینه شده کلاهی قرمز جوراب هایی پاره پاره کفش های لنگه به لنگه وکارتون های زیر سرمان که از شدت سرما به هم می غلتیدیم اما امیدهایی بلند وباور نکردنی اما ظاهری نا اراسته وزشت عصر گاه ها اشغال دانی ها اشپز خانه ما بودند ما و گربه ها هم درد بودیم شب های دیر وقت پارک ها وپیاده رو ها اتاق های خوابمان بودند صندلی های بتونی وکارتون ها تخت خوتب وتشک های عزیزمان بودند ای کاش به گذشته بر گردیم کاش خاطراتمان عوض شود ولی نمی شود....این بو استاد منتظر نظر نازنینتون هستم با تشکر
احمدرضاجان
ادیبی می گوید گذشته چیز خوبی ست اما به درد نمی خورد !
متنتون قشنگه ، اما از اون قشنگ تر اینکه زاییده ذهن شعرآفرینته
ولی چیزهایی را که ردیف کردی چیزایی نیستن که آدم حسرتشون و بخوره و بخواد بخاطر اونا برگرده به دوران گذشته ش !
کجای کارتن خوابی و هم غذا شدن با گربه ها از محتویات سطل آشغال ها خوبه که ما بخوایم به حال و آینده پشت پا بزنیم و بی قرار برگشت به گذشته باشیم
منتظر متون از این زیباترت میمانم
شاعر همشهری عزیز جناب محمدی
امروز چیزی دیدم که به وجدتون افتخار کردم من کارم کامپیوتره و سایت های مختلف میرم امروز دیدم در زمره 20 وبلاگ پر بازدید وبلاگ شما چهاردهم شده واقعا جالبه
میتونی به این سایت مراجعه کنی
http://www.persianstat.com/Results.aspx?id=40594494&mode=6
سلام همتبارگلم
من کلیددار اینجام وبلاگ متعلق به شما و همه ی مخاطبان نازنینمه
این لینکی رو که قرار دادین رفتم در اون صفحه بالایی که 20 وبلاگه آی پی مربوط به ردیف 8 مال منه ، اما در 25 وبلاگ پایینی وبلاگ 14 هم
اما کلاً سر در نیاوردم چی بود
قربانت
سلام استاد
آپم و منتظر دیدار
یاعلی
یاعلی مدد
سلام آقا خوبین
شما از پژمان خبر دارین؟
وبلاگش که نامرد تعطیل کرده اما خوبه شمارش و دارم احوالش و می گیرم و دوباره تو همین کامنت ج میدم
سلام استاد محمدی. خوب هستید انشالله؟
خیلی خوشحالم که خوشتون اومده از وبلاگم. این لطف بیکران شماست که نسبت به بنده ارزانی داشتین.
هر کاری هم کنیم به پای نوشته های شما که نمیرسه
سلام مهدی حان
لطف کردی عزیز
“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟
پاییز ، بهاریست که عاشق شده است
سلام وعرض احترام.
یانباید با یه وبلاگ آشنا بشی یا وقتی آدرس وبلاگ بی نظیرشونو میدن و میفرمایند: کامنت بذار دیگه نمیشه از کنار اینهمه زیبایی بی تفاوت گذشت.
استاد محمدی عزیز واقعا غزلهای زیبا ودلنشینی خلق میکنید. امیدوارم در پناه خدا همیشه سلامت و پر حوصله باشید. زیرا: " گیر ما آدم پر حوصله ای _مثل تو _کم میاید.
البته این بیت هم تابلوی نقاشی زیباییست:
الفی بودم و از غصه نادیدن تو دال شدم
نوبت ماست بپرسیم به ابروی تو خم میاید؟
استاد عزیز، ایکاش از ایشان خواهش کنید حداقل یک تماس با (دال بیچاره) بگیره . بخدا بدجوری نگرانشه...
چشم بهشون میگم
ولی تقصیر هم ندارن
خودشون برام گفتند شمارتون تو گوشیشه!
گوشی و همراش نیاوردن از تهران
بذارید تا بهشون بدم