..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

"فلوس ماکو"

رووژم بسِزی رووژ معلم ها کوو !؟

دی له خط فقریش بَتِر چِم را کوو !؟


هه وام دَنوو ئیوشنه پیم پیغمبر !
 

تا پیول توام ... فلوس هاکوو!؟ ماکوو* !


   " علی محمد محمدی "

12 اردیبهشت 1394 (روز معلم )

..............................................................................
*"فلوس ماکو" : اصطلاح عرب ها به معنای پول نیست !



ترجمه ی تحت اللفظی !!!   :


مصرع اول    
"رووژم بسزی" یه اصطلاحه
یعنی روزم سیاه بشه ، بسوزه
کدوم روز معلم!!؟


مصرع دوم میگه از خط فقر هم پایین تر اومدم! بدتر از این هم هست!؟
بچم راکو !؟ یعنی برم کجا !؟


مصرع سوم میگه هی (وای من میدهند) یعنی هندونه زیر بغلم میذارن که شغلت،شغل پیغمبرها و انبیاست

ولی وقتی پول ازشون میخام میگن فلوس ماکو ! یعنی خزانه خالی ست








....................................................................................................................................................................


یه خاطره از معلمی ام !



سال ها پیش قبل از اینکه شیمی تدریس کنم تو مقطع راهنمایی علوم درس می دادم

اووختا ساعت رسمی کشور عقب و جلو نمی رفت !

بعد از عید بود و من شنبه و یک شنبه ش روستا بودم دوشنبه صبح که اومدم مدرسه ی شهر طبق معمول ساعت 8 رفتم مدرسه ! تو نگو از شنبه به جای ساعت  8 مدارس شهر 7 و نیم زنگشون شروع شده و من نمی دونستم

وقتی رفتم دفتر حضور و غیاب کارکنان رو امضاء کنم مدیر محترم جلو اسمم نوشته بود نیمساعت تاخیر !!

هیچی دیگه گذشت و یکی دو هفته بعدش برا روز انجمن اولیاء و مربیان که رئیسش از وزارت آموزش و پرورش اومده بود من یه شعر از خودم و که به همین مناسبتِ اولیاء و مربیان بود رو برا سرود آماده ش کردن و خودمم با بچه های گروه سرودِ مدرسمون کارش کردم و اونام بسیار زیبا اجراش کردن

رئیس انجمن اولیاء وزارت هم که حسابی سر ذوق اومده بود مدیر و معاونان و  مربی پرورشی و مسئولین آموزش و پرورش شهرستان و مسئول انجمن اولیاء و مربیان اداره کل آموزش و پرورش استان ایلام و تشویقِ وزارتی کرد و به هر کدوم از دانش آموزان هم یکی یه خودنویس پارکر هدیه داد !!!

بعد ها یه روز مدیر اومد دم در کلاسم و گفت فلانی اون نیمساعت تاخیرت و دیگه ردش نکردم اداره و خطش زدم !

گفتم یه وقت مشکلی برات پیش نیاد !

گفت نه بابا نگران نباش !!!!!!


پنجشنبه و 27 فروردینی !

ما مثل گذشته، همچنان رامِ شما


تا تلخ، مبادا بشود کامِ شما



کی گفته تحصّن !!!؟ نه !!! بمیریم اگر :


خواهیم شود خراب ، ایّامِ شما



ما کور شویم ، بشکند گردنمان


گر چشم ، ندوزیم به اقدامِ شما !



می ترسم از این عمر !! کفافم ندهد


از رادیو بشنویم اعلامِ شما



این رتبه هم ارزانیِ ریشِ خودتان


یک بسته پُر از تهی ست: احکامِ شما



پنجشنبه اگر که رخصتی فرمایید


بی آنکه بیاوریم ما نامِ شما



یک ساعت و ... دور هم دعایی بکنیم


آن کس که فرو کاسته آلامِ شما



یا مرگ نصیبِ ما بگرداند ، یا -


اوضاع مُرتّب و سر انجامِ شما



ما زود به خانه بر می گردیم


تا بلکه نیافتد از دهن، شامِ شما



ما وارث انبیا !!!! بله ! مُلتفتیم !!


ما کشک ، علَف ، چغندرِ خامِ شما !



ما مُتهمیم و جُرممان مشهود است !


زندانِ ابد ... ،  نه اصلاً اعدامِ شما



ما فلسفه ی خلقت خود می دانیم :


تا آخر عمر ، ضامن وامِ شما !



یک روز و ... تمام می شود ، از فرداش


ما مثل گذشته تا ابد رامِ شما !