..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-
..... غزل ، عشق است ......

..... غزل ، عشق است ......

شعرهای نارس و حرفهای ناتمام من- علی محمد محمدی-

۱) غزل «خلاف معمول است! » ۲) غزل کردی « دالگ »

۱) غزل «خلاف معمول است! »

۱۳  سال بعد از چاپ مجموعه اولم تحت عنوان  « دری به باغ پریشانی » بالاخره طلسم شکسته شد و توانستم قرارداد مجموعه ی « غزل ٬ عشق است » را که مشتمل بر ۵۰ غزل عاشقانه از بهروز یاسمی ٬ علیرضا خانی ٬ مهرداد محمدی ٬ کورس احمدی ٬ داریوش همتی ٬ حمدالله لطفی ٬ صادق و نادر حسینی ٬ قباد سوماری ٬ حجت اله رستمی ٬ حجت اله و امجد زمانی ٬ فواد ابراهیمی و آزاده بی باک است را ببندم تا در نمایشگاه سال ۹۲  برگ زردی باشد تحفه ی پاییز به دوستداران شعر - خاصه غزل ! - 

 انتخاب غزل ها به عهده ی خودم بوده و مقدمه ی آن را زنده یاد حسین منزوی نوشته اند 

یکی از ۵ غزل من که در این مجموعه افتخار حضور در جوار شاعران خوب غزلسرا را پیدا کرده تقدیمتان میکنم : 

تو دل نمی شِکنی ! این خلاف معمول است 

و بی قرار منی ، این خلاف معمول است  

 

همین که عاشقِ من بوده ای و من : معشوق 

که من تو و تو منی !  این خلاف معمول است  

 

چو مَرد ره به بیابان ، نهاده ای سرِ عشق 

مگر نه اینکه "زنی" !؟  این خلاف معمول است  

 

مباد ! اینکه چنین می کِشی تو ، منّت خار 

برای گُل دهنی ،  این خلاف معمول است  

 

تمام بار غمم ، یک تنه به دوش تو است 

ز نازکانه تنی ،  این خلاف معمول است  

 

تو سروِ اوج نشینی ، اگر چنین خود را 

به خاک می فِکنی ، این خلاف معمول است  

 

در این جهان پر از رنگ و نفرت و نیرنگ 

ز عشق دم بزنی ، این خلاف معمول است 

 

همین که دیده ی کوری شفا نمی گیرد 

ز بوی پیرهنی ، این خلاف معمول است ! 

 

من عاشقانه به جای تو باز خواهم گشت 

اگر تو پس بزنی ! این خلاف معمول است 

 

بیا دوباره تو معشوقه باش ! عاشق من ! 

مگو چنین سخنی : «  این خلاف معمول است! » 

  

ali.m.m(daleg ) s

 ............................................................................................................................

 ۲) غزل کردی « دالگ »

...اما مادران آنقدر بر گردنمان حق دارند که سهمی از شعرهای نارس همچون منی داشته باشند اگر چه منزلت آنها بسی بزرگتر از کلمات ابتر من است وفاداری مادران ٬ اندوه آنها و نعمت داشتنشان دستمایه ی سرایش این غزل کُردی گردید 

 dalegem

  دانلود غزل کردی « دالِگ » 

نظرات 213 + ارسال نظر
217 چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:08

نه جانم طعنه چیه این دقیقا به سر امده بود!!!
باید واسه بدس اوردن بعضی چیزا هزینه داد هزینشم دوری از......

تمام بار غمم یک تنه به دوش تو است

محمدخانی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:36

سلام دای دای
خبرت مسرتبخش چاپ کتاب رو از دهان شکرریز خودت شنفتم و از شعف فراوان در خود نگنجیدم.
واما در مورد شعر مادر:
من نه به عنوان منتقد شعر مادر،بلکه در قامت(!!!!!)یکی از مخالفین سرسخت این شعر به شدت از شما شاکی هستم.
در جواب یکی از پیامها فرموده بودین که این شعر دو فضای متفاوت دارد!!!
استاد؛مگر فیلم هندی قراره بیبینیم که ما را در دو فضای متفاوت مستقر میکنید؟؟؟!!!!
به جرات میگم که این شعر تمام کارهای ماندگار و زحمات شما را برای ادبیات تحت شعاع قرا داده.
"شعر"تصاویر را باید تداعی کند انهم در فضایی که شاعر به صورت ظریفی خواننده را به انجا سوق میدهد،کاری قبلا متبحرانه انجامش دادین.
خواننده در این شعر تا میخواهد با 4بیت اول ارتباط برقرار کند،ایشان را با پدر زن مرده روانه قلی یه ون(!!!)میکنید!!!!
چه اصراری داشتید که حتما این شعر را وبلاگتون بذارین؟؟
به قول بزرگی مثه خودت که فرموه:ارزش هر دلی به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد.
چون قبلا در موردش زیاد حرف زدیم و دست اخر هم کار خودتون رو انجام دادین،بر خودم واجب دیدم که اینجا باهاتون اتمام حجت کنم!!!
قبول دارم که:عرصه سیمرغ،نه جولانگه ماست اما از اندک حقوق شهروندی به جا مانده از قانون اساسی ناقصمان استفاده کردم و عقیده و نظر خودم را بیان نمودم.
خود بیشتر واقفی که بعداز پدر و مادرم،جایگاه ویژه ای در قلبم در کنار مهندس موسوی داری!!!!!
امیدوارم که از لحن بی ادانه ام به مانند کارهای بد گذشته ام چشمپوشی کنی.
قربانی دل همیشه مهربونت

سلام مهندس محمد عزیز
تو را نه بیشتر به صرف خواهرزاده بودنت بلکه هزار بار بیشتر بخاطر خوشفکر بودنت دوست دارم و به دلیل علاقه ات به شعر غزل دوست تر دارم!
قبول میکنم که در غزل «دالگ » نه تنها دو فضای متفاوت که شاید دست کم ۴ فضای مختلف قابل لمس است
اما اگر دقت کرده باشی در همه ی آنها مهربانی و وفاداری مادران وجه مشترک و قابل درک و تأمل است
اینجا آنچه را میشنوی نه بزرگنمایی بلکه یک فضای رئال است
چرا نباید بپذیریم که پدران بعد از مردن زنانشان بلافاصله تجدید فراش میکنند اما زنان و مادران این دیار محکوم به نشستن و پیر شدن و فنای فرزندان شدن هستند !؟
در بخش پایانی شعر هم بایستی مادری ۶۰ - ۷۰ ساله داشته باشی تا بدانی و ببینی دل نازکی این کوههای عاطفه رو !
با این حال کدام فرزند است که حق مادر را ادا کرده باشد!
انتقاداتت را به جان خریدارم و می پذیرم اینکه این کار با کارهای دیگر متفاوت است اما قبول کن که سلایق مختلفند و ممکن است و اتفاق هم افتاده کسی که این کار را بهترین کار شاعر قلمداد کرده
وقتی غزل هایم را برای چاپ مجموعه ی اولم آماده می کردم یکی دو غزل - برخلاف میل من - و در آخرین روزها و بنا به مصلحتی به کتاب افزوده شدند جالب اینجا بود که یکی از مخاطبان و علاقمندان به شعر بخاطر یکی از همان غزل ها بهم تبریک گفت !!!
همجنانت و بیش از پیش دوست می دارم !

محمدخانی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:37

سلام دای دای
خبرت مسرتبخش چاپ کتاب رو از دهان شکرریز خودت شنفتم و از شعف فراوان در خود نگنجیدم.
واما در مورد شعر مادر:
من نه به عنوان منتقد شعر مادر،بلکه در قامت(!!!!!)یکی از مخالفین سرسخت این شعر به شدت از شما شاکی هستم.
در جواب یکی از پیامها فرموده بودین که این شعر دو فضای متفاوت دارد!!!
استاد؛مگر فیلم هندی قراره بیبینیم که ما را در دو فضای متفاوت مستقر میکنید؟؟؟!!!!
به جرات میگم که این شعر تمام کارهای ماندگار و زحمات شما را برای ادبیات تحت شعاع قرا داده.
"شعر"تصاویر را باید تداعی کند انهم در فضایی که شاعر به صورت ظریفی خواننده را به انجا سوق میدهد،کاری قبلا متبحرانه انجامش دادین.
خواننده در این شعر تا میخواهد با 4بیت اول ارتباط برقرار کند،ایشان را با پدر زن مرده روانه قلی یه ون(!!!)میکنید!!!!
چه اصراری داشتید که حتما این شعر را وبلاگتون بذارین؟؟
به قول بزرگی مثه خودت که فرموه:ارزش هر دلی به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد.
چون قبلا در موردش زیاد حرف زدیم و دست اخر هم کار خودتون رو انجام دادین،بر خودم واجب دیدم که اینجا باهاتون اتمام حجت کنم!!!
قبول دارم که:عرصه سیمرغ،نه جولانگه ماست اما از اندک حقوق شهروندی به جا مانده از قانون اساسی ناقصمان استفاده کردم و عقیده و نظر خودم را بیان نمودم.
خود بیشتر واقفی که بعداز پدر و مادرم،جایگاه ویژه ای در قلبم در کنار مهندس موسوی داری!!!!!
امیدوارم که از لحن بی ادانه ام به مانند کارهای بد گذشته ام چشمپوشی کنی.
قربانی دل همیشه مهربونت

اذر ولی زاده چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:51 http://ajib-natamam.blogfa.com

سلام هم تبار مهربان

خواندمت .زیبا ومهربان و دلنشین . انقدر ساده و روان و راحت گفتین که همه ی وجودم لبریز از عطر مادرانه ی مادرم شد . شاد باشید

سلام سرکار خانم دکتر ولیزاده عزیز
اتفاقا وبلاگ دوست داشتنی تو منشأ سرایش این غزل کردی شد
هدیه به مادر ارجمندتون

یه... چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:56

خب باشه اینم راهنمایی
همون کلاسی که صبحا ساعت ۸ تو نغمه برگزار میشه و همیشم تا ما به شما زنگ نزنیم نمیاین تازه فقط ۵شنبه هام کلاس داریم.
راهنمایی خوبی بود؟فهمیدین؟

سلام به سرکارخانم ولیان
بله بله حق با شماست

ف.صادقی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:52

سلام آقای محمدی،کارتون حرف نداره،خیلی قشنگ بود،بالاخره نفهمیدیم 2کلاس داریم یا4؟؟؟؟؟؟موفق باشید.......

مرسی عزیز
همون ساعت ۴شد

محمد مرادی نصاری چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:53 http://nesari69.blogfa.com

سلام و ارادت
تارنمای من با یک رباعی و چند معرفی به روز است
خوشحال میشوم بخوانید و نقد کنید

[گل]

چشم حاج محمد
الحق که رباعی هات به خودت رفته اند زلال و دوست داشتنی

یه قلب بی تپش:MWMW_______ چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:46

تو اگر دلگیری،لحظه ای چشم ببند.اندکی اشک بریز...بخوان نام مرا....،به تو من نزدیکم..نام من یزدان است..لقبم،ایزدپاک است..
تو مرا زمزمه کن..یاکه فریادم کن.....ک منم منتظر فریادت!
انصافا عجب اشعاری..خیلی زیبا ودلچسب هستند!...شما ایوانی ها کلاخیلی اهل شعریدا...واقعا لذت بردم...شبتون خوش!

سپاس به نمایندگی از همه ی ایوانی ها
مگه خودتون کجایی هستین !؟
به زبان دیگر باتوجه به نوار قلبتون ٬کدام آی سی یو تشریف دارین !؟

بهرام چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:50

سلام خوش باشی چند وقته فرصت نکردم کورس و ببینم .

سلام آق بهرام
پس من بیشتر از شما می بینمش !

یه سوال دارم پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:19

انحلال پذیری دی اکسید کربن در آب بیشتر از انحلال پذیری اکسیژن در اب است
این جمله درسته یا اشتب و چرا؟؟؟

درسته !
هر دو غیر قطبی هستند ولی چون کربن دی اکسید نسبت به اکسیژن از حجم و جرم بیشتری برخوردار است قطبیت لحظه ای در آن شدیدتر است بقولی نیروی لاندون بین مولکول هایش بیشتر است بنابراین در آب بهتر حل میشود

ما نه نفر+۱ پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 http://manohnafar.blogfa.com/

درود
مثل همیشه عالی که این البته کاملا معموله....

سلام به بچه های درسخوان و عزیز سوم ریاضی
مطلب قشنگتون رو خوندم اینکه درتمام طول دقیقه های شبانه روز ٬
ما صدای اذان رو بشنویم جالبه !
البته در صورتیکه بقول ریاضیدان اماراتی "عبدالحمید الفاضل" که طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که صدای اذان در طول ۲۴ ساعت شبانه روز در هیچ یک از نقاط کره زمین قطع نمی‌شود اگر هر اذان به نیکویی خونده بشه و حدودا ۴ دقیقه طول بکشه
فقط ممکنه ایوان نقضش کنه چون اذان حاجی جاسم کمتر از 1 دقیقه طول میکشه

مهردادمحمدی پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:43

بانو‌ ٬ تکیده برگ وبر٬ خاتون خاکستر شده
هرچه لغت٬ معنای دلتنگی دهد٬ از بر شده

بانو ٬چراغ خانه ام ٬ای چشم های خسته ات
چون شمع شب پیموده ای٬ هرلحظه کم سوتر شده

***********

تو از دل دست به گریه ی غربت نشین بی سروسامان
بدبخت ما چه میخواهی شاعر؟
سالها من متهم به انتشار غم وغصه و یاس و دلتنگی
بودم حالا من نیمسوز روبه زوال زمین خورده٬ درشعرهای
تو و بچه های شاعر دنبال فرصتی برای خلاصی از زخمهای ناسور صادق هدایتی می گردم که کمی مثل
آدم زندگی کنم اما کافیه چشمم به کار تازه ای از تو یا
بقول باسوادهاـ نوستالژی ـ غزلگریه هات بخورد٬ چیزی
برای آدم نمی ماند که....
با اینهمه دستت را برای شعرهای گفته و ناگفته ات
می بوسم

بگو دوباره بگو از نگار ویارو بهار
که روزهای نرفته ٬تهی زنام تو نیست...

فدای تو و مادر

سلام مهرداد جان
در کامنتی به شعری که برای مادر سروده ای و در مجموعه ی اولت هم منتشر شد اشاره کرده بودم شاید من به تقلید از آن کار این غزل کردی را سرودم

خمار یک غزلم من چنانکه دل ببرد
شراب شعری از آنسان بجز زجام تو نیست

ابراهیم نژاد پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:45 http://www.mehriroya.blogfa.com

"در این جهان پر از رنگ و نفرت و نیرنگ

ز عشق دم بزنی ، این خلاف معمول است"

سلام آقای محمدی.خیلی خوشحال شدم بابت خبر چاپ کتاب .انشا...هرچه زودتر آماده بشه و با افتخار بخونیمش.
غزل تون هم که با ردیف خاصش عالی است.در پناه حق

سلام شاعر
آمدم و شعر زیبایت را خواندم و لذت بردم

کیومرث مرادی پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:47

سلام ‏!بسیار خوش حال شدم و از خواندن ات لذت بردم!هر دو زیبا و نغز بودند!مرا بخوان ‏!‏

مگر میشود یک روز بگذرد و تو را نخوانده باشم !!؟
فقط سیستمم ایراد پیدا کرده با موبایل به نت میام که نوشتارش فینگلیش هستش من هم دوس ندارم اینجور کامنت بذارم
فقط امروزو اومدم کافینت که کامنت ها رو تایید کنم

رضا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:58

نیستی
دلمون واست ی ذره شده


من وخواهرم جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 http://www.manokhaharam23.blogfa.com

سلام استاد...احوالتون؟
شعرتون بسیار زیبابود ولذت بردیم
یه گلایه داشتیم ازتون...
شما بهمون قول دادین که حتما به وبمون سر میزنین...اما متاسفانه نیومدین...راستش خیلیم منتظر شدیم که تشریف بیارین اما...

کاوه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 http://monzavi.blogsky.com

کوک کن ساعتِ خویش ! اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعتِ خویش ! که مـؤذّن، شبِ پیـش دسته گل داده به آب و در آغوش سحر رفته به خواب

و در این شهر سحرخیزی نیست و سحر نزدیک است

... و سحر نزدیک است !!!

ماندانا ملکی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:41

سلام شاعر عزیز!
کارهای زیبایتان را خواندم و شنیدم (البته به توان ۱۰)
بسیار عالی بودند چون همیشه !
شاد و سرسبز باشید .

سلام خانم ملکی
باورکن تشنه غزل های خوبتان هستم اما چندوقتیست سعادتش را نداشته ام
بزودی زود آنجا خواهم آمد

سلام
بیا دوباره تو معشوقه باش ! عاشق من !

مگو چنین سخنی : « این خلاف معمول است! »



مانا باشید

سلام شاعر خوش آمدید

رضا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:24

چرا کامنتامو نذاشتی!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟//


کدوم کامنارو عزیز !!؟

شبنم جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:10

سلام روز یکشنبه کلاس رو تشکیل میدین یا میخواین برین راهپیمایی

کلاس رو تشکیل میدم در عوض عصرش میرم کوه پیمایی

الهه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:39 http://elahe196.mihanblog.com/

سلام اقای محمدی خیلی خیلی خیلی زیبا بود
راستی اگه میشه عکس غزلم بگید یعنی یه غزل درمورد پدر؟ چون میگن (2 چو کی) کردی

چشم
اگر فرصتی شد حتما

نوشین شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 http://www.7asheaneh.mihanblog.com

بر آنکه با سرمایه اش فقط زمین می خرد؛

روزی خواهد آمد که با خود بگوید :

برای چنین روزهای مبادایی،

کاش قطعه ای آسمان می خریدم ...

من خود آن سیزدهم شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:11 http://h2s-gh.blogfa.com

حالا میفهمم چرا دیگه شاعر کم شده!
قبلا موی سر معشوق دراز و سیاه بود ولی حالا کوتاه و زرد!
قبلا خال کنج لب یه آپشن بود حالا دماغ سربالا!
دیگه واسه شاعر دل و دماغی نمیمونه که از معشوقش تعریف کنه.
یه زمانی میگفتن:من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ولی حالا چی...


موافقید؟

آره حرفتون حرف حسابه
منم غزلی در پست های قبلی داشتم در همین مایه ها !

گذشت آنکه به یک بوسه ی تو جان بدهم

و روی خوش یه خدایانِ دل ٬ نشان بدهم


تمام شد همه ی آن پریده رنگیهام

مباد آنکه دگر دل به ناکسان بدهم


برای من تو دگر مُرده ای ؛ خدای زمین !

مخواه هستی خود را به مُردگان بدهم !


من آن پرنده که سهمش شکسته بالی بود

نشد برای تو « بال و پری تکان بدهم »


تو ای الهه ی گریه ! دمی مجالم ده

به چشم های همیشه ترم ٬ امان بدهم


... و یا برای دوباره کشیدنِ غمِ تو

به شانه های نحیفم کمی توان بدهم


خدایْ پشت و پناهت ! برو خیالی نیست

اگر که بعد تو اینجا ٬ غریب جان بدهم

باران شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:58 http://raoof.blogsky.com

ارمس دو غزل تو زمه سان که ی گه و وهارم

خو نسه ن غه زل عشقه بیوه سه کارم و بارم

سلام رئوفی !!!
ولی ته محروممان له باران کردی چه فایده !!!!

رضا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:37

ی نگاه بعد بگو کدوم کامنت!!!!

فائزه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:36

سلام
هر وقت از شعراتون میخونم خیلی خوشحال میشم چون ی حال و احوالی دیگه دارن
واقعا دست مریزاد استاد


مرسی لطف دارین

نوشین شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:01 http://www.7asheaneh.mihanblog.com

سلام ______$$_________$$$
_____________________$$$$_______$$$___$$$$$
____________________$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
___________________$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
___________________$____$$$$_$$$$_$$$
_______________________$$$$$$$$$$$$$$
آپم و منتظر حضورت _______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
..____________@ __$$____$$$$_$$$_$$$__$$$$$
_________€€€€€€€€$____$$$$___$$__$$$$___$$$
______€€€€€€€€€€€€€€__$$$_____$$___$$$____$$
____€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$$___$$$____$
___€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$____$$$
__€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$_____$$$____$$
_€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€____ __$$$____$
€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€______$$$
$$$___$$$___$$$___$$$___$$$_____$$$
_°_____°______°_____°_____°_____ _$$$
_____________€__________________$$$
_____________€__________________$$$
____€_________________$$$$
_____________€._______________$$$$$
_____________€..____________ $$$$$$$$
____________€€€€€€€._..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-.._
_..-?*°*?-..__..-?*°*?-.._

فاطمه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:04

سلام. مادر چراغ خانه است و پدر ستون آن. مادر عزیز دل ماست . در وصف پدر هم بسرایید. ببخشید چن وختى نیومدم. سرگرم درسام بودم. آخه از ترم اولم راضى نبودم دارم تلاشمو بیشتر میکنم. یه آفرینى بگین خوب...
بین شاگردا دوچوکى نکنین!!؟
البته شاگرد داریم تا شاگرد.آره.....شاگرد داریم

فاطمه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:07

سلام آقاى محمدى خوبى؟ ببخشید مدتیه نمیام آخه سرگرم درسامم. چى کار کنیم دیگه...
یه خواهش ازتون داشتم که بین دانش آموزا دوچوکى نکنین، آخه شاگرد داریم تاشاگرد...
آره شاگرد داریم...

اوهووم

فاطمه شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:20

مادران چراغ خانه اند وپدران ستون آن. دروصف این ستون هاى همیشه استوار هم بسرایید.
نک نامى و رنج بى ور: منقار ناامیدى ورنج بى پایان

فاطمه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:20

اینا از گفته هاى گهربار خودتونه!!!
یه فامیل داریم ،پرگونى از سخنان گهربارتان دارد...!

واحدش گونیه !؟

آرزو یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 http://tabasom-baroon.blogfa.com/

سلام.
غزل های شما بی اندازه زیبا ودلنشین هستند..و نهایت شور و عاطفه رو میشه از لابه لای ابیاتش حس کرد.
استاد ،کمال افتخار برام که از وب بنده حقیر هم دیدن کنید ومنو از نظرات ارزندتون بهره مند.....
با سپاس فراوان.پاینده وسربلند باشید.

خوش اومدین اینجا
اومدم وبلاگتون قشنگ بود و پر محتوا

یه قلب بی تپش :MWMWM___________ یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:45

ایول... حال کردم از جوابتون...دمتون گرم ..عاشق حاضر جوابیم که الحمدالله شما یه پا استادید در زمینش....حیف استاد هم سن وسالم نیستین والا میرفتم رو نخشو کفریتون میکردم...(ما در حدی نیستیم که بخوایم خدای ناکرده مرتکب جسارت بشیم وسر به سرتون بذاریم..)
راستیتش بنده رو دکترا جواب کردن...دیگه کاراز آی سیو سی سیو...جراحیو..اغما وکما...همه اینا گذشته...صاف پوس کنده بهم گفتن:..بنده خدا مشکل از قلبت نیس..از مخته..بدشم،آدرس یه تیمارستانو بهم معرفی کردن...
منو دختر دیوونه هم میتونید صدا بزنید...خوب..حالا مختصات محل سکونتم:....هم استانی هستیم.
به زبان دیگر..باتوجه به نوار قلبم در یه بخش آی سیو هستم که...زنده میارن ..مرده تحویل میدن!...حتی دستگاه شوکم ندارن...مستقیما از ولتاز بالای برررررررررررق استفاده میکنن
خوشحالم از آشنایتون...بازم میام مزاحم میشم..
مخلسسسسسسیم استاد.

اللهم اشف کل مریض !

shahin یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:56 http://www.shahindownloads.persianblog.ir

باسلام می خواستم از شمادرخواست کنم درصورت امکان منودربخش پیوندهای وبلاگتون(لینگ دوستان)باعنوان بزرگترین سایت سرگرمی ودانلودی ثبت کنیدبعدباارسال نظرازمن بخوایدکه شماروباعنوان موردنظرخودتون دراین بخش وبلاگ خودم ثبت کنم باتشکرwww.shahindownloads.persianblog.ir

یه قلب بی تپش :MWMWM___________ یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:36

الهیییییییییییییییییییییییییییییی آمین.

باران دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:05 http://raoof.blogsky.com

پس بر خلاف ...
خیلی وقته به باران سر نمیزنی

شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست

سلام رئوفی
به خدا از بس اومدم و نبودی فکر می کردم که طبق معمول مهر " وبلاگ تعطیل است " همچنان بر سر در وبلاگت خودنمایی می کند که دیدم این بار خلاف معمول عمل کرده ای و ...

بازگشتت را به خانه ی خودت ارج می نهیم
این فضای مجازی بی تو چیز بزرگی کم داشت
خوش آمده ای برادر
پاده بان جوومان !

شبنم دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:15

سلام ببخشید که کلاس رو کنسل کردیم من کاملا واسه امتحان اماده بودم اما چون مریم رفته بود تفریح و خوشگذرونی دیگه نشد که بیایم شرمنده

یه قلبی که وایستاد:__________________ دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:36

سلام استاد..من...یه قلب بی تپش :MWMW_______ این کامنتو از دیار باقی واستون میذارم....آخه.....آخه...دیشب قلبم واموندم بد عمری تالاپ تلوپ،سرانجام غزل خداحافظیو سرود..و ............
اینجا همه چی خوبه...به جز حساب کتاب من که بدجور گیرررررررررم واسش....

شرمنده جناب محمدی..اگه در حضورتون بلبل زبونی کردم،قصدم خدای ناکرده بی حرمتی نبوده...خلقم اینه..اما دخمل مودبیم عمو...


من از روزی می ترسم که؛

تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد؛

چنین روزی، جهان نسلی از احمق ها خواهد داشت ...

سربلند باشید.

خدابیامرزدت !! چه آدم خوبی بودی !
البته قلبت چینی بود!! آخه ما هم تحریمیم !
از یه طرف ملت ما بزرگند تحریم ها اثری نداره !
اما وقتی نوبت به خرید برنج یا قلبی از استکبار برا جنابعالی میرسه مابهر حال تحریمیم و ...
باور کن حالا خوب شد مُردی ! بقیه ملت هم قبل از خرید شب عید به روح شما می پیوندیم !!
حساب کتاب اون دنیا هم نگران نباش خدا بزرگتر از اینی ست که می فرمایند !!!
یارو 3000 میلیاردی هم داره میره بهشت ! اونوقت به تو گیر بدن !؟

ما هم اگه بلبل زبونی کردی بخشیدیمت تا گیر حق الناس هم نباشی !!
ماهم می آمرزیمت!

اون آخرشم ترس نداره با اجازه ت خیلی وقته رسیدیم :
البته ایدئولوژی از تعامل انسانی پیشی گرفته !!!

یه قلب بی تپش :MWMWM___________ دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:39

نیستیم؛

به دنیا می آییم؛

عکسِ یک نفره می گیریم؛

بزرگ می شویم؛

عکس دو نفره می گیریم؛

پیر می شویم؛

عکس یک نفره می گیریم؛

و بعد، دوباره باز؛

نیستیم ...!

جوایش
" کیسل " است !؟

سید علیرضا رئیسی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 http://kashkoolraeesi.mihanblog.com/

بسیار زیبا و دل نشین بود مطلعی زیبا و غروبی دل انگیز

لذت بردم

سلام سید
اومدم وبتون سرشار از ظرافت و ذوق بود

رضا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:04

خواستم واسه اولین بار یکی از غزلاتونو دانلود کنم
دانلود نشد

سلام خوبی

خداحافظ
چرا نشد !!؟
خیلی ممنون خوبی !
سلام

...!!!...!!!...!!!... دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:05

بر آنچه گذشت...
آنچه شکست...
آنچه نشد...
حسرت نخور!
زندگى اگر آسان بود، باگریه آغاز نمى شد!!!

بابا فیلسوف !

!!!؟؟؟ دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 15:08

دزده میره دزدى میدزدنش!!!!

بهتر از اونه که بعضیا رفتن دزدا رو بگیرن خودشون دزد شدن و رفیق دزدها !!
خالا این دزد بیجاره کجاست !!؟
خب میتونست زنگ بزنه ۱۱۰ !!

یه قلبی که وایستاد:__________________ دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:47

قلبم چینی نبود..سفالی بود..اما خوشحالم که مث بعضی ها از سنگ نبود..در ضمن استاد اجناس چینی خیلی هم با کیفیتن!....

استاد چی فرمودین؟...این واژه که نوشتین ینی چی؟..
منظورم"کیسل"..

آخ گفتین عمو..عید در راهه..اون همه شوووووکوووولات خشمزه...وای آجیلا رو بگو...همه اینا به کنار..عیدی رو داشته باش...خب پس بنده فعلا دار فانیو وداع نمیکنم..میمونم تعطیلات عیدو خوش بگذرونم بعدش....آهاااا..میشنوین عمو؟..تیک تاک قلبمو میگم..داره راه میفته یکم روغن کاریش کردم داره صداش درمیاد..

کیسل همون لاک پشته !!
معمولا یه جواب طنز به معماها یا چیزای یه خورده مبهم هستش !!

بابا قلب سفالس !
البته همه مرده ها دوست دارن برگردن به این سرای فانی !!
ولی اگه برگردن پته ی بعضی ها رو روی آب میریزن ! پس ....
همون خدا بیامرزدت !

bita دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:57 http://www.sagiiran.blogsky.com

dorood
sepas az hozoore sabze shoma va mohandes khanie aziz be webe naghese bande
agha khabar midadin chan gooni berenj jolo patoon ghorbooni mikardim
axha ro taze didam
az didane sorate mahe madaretoon besyar khoshhal shodam inshala khoda baratoon negahesh dare
hes kardam sarvenaz ye khorde shabie mamanbozorgeshe
enshala hamishe salem bashan o shadab

دختر ! تو به کامنت های خودت با فونت فارسی پاسخ میدی!!
نوبت به کامنت گذاشتن برا ما که میشه لاتین میشی !
بند آخر کامنتت و آره ! همه اینو میگن !!

سید علیرضا رئیسی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:24 http://kashkoolraeesi.mihanblog.com

جناب آقای مهندس سلام
خیلی شرمنده ام فرمودی ، بنده نوازی کردید هر چند سیاه مشقهای بنده در حد و انتظار حضرتعالی نیست لیکن میدانم برای تقویت روحیه این جمله را بیان ، تا نیرو بگیرم
زیاده سپاسگزارم

نه واقعا اینجور نیست
قلمتون پرباره

نوشین دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:39 http://www.7asheaneh.mihanblog.com

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی

یـــک نقطـــــه ...

یـــک لبخنـــــد ...

یـــک نگــــــــاه...

یـک عطر آشنـا...

یــک صــــــــدا ...

یــک یـــــــــــاد...

لــــــــه ات می کــــند!!

یه قلب بی تپش :MWMWM___________ سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:49

اصلا استاد شما چه گیری دادین من بمیرم؟؟....نکنه دستون با حضرت عزراییل تو یه کاسس؟؟..آره؟

دقیقا همینه که شما فرمودین..من اینجا خیلی از حقیقتا رو به عینه دیدم..وحالا ازاسرار خیلیا باخبرم..

دیدم که....دیدم که خدای هست که حاضره و جای حق نشسته..اون همه سکوتی که تو دنیا در قبال ناله های من داشت حالا تبدیل شده به واژهای که هر کدومش اونقدر با احساسن که من فراموش کردم در پاسخ کدوم زجه من بر لب خدا جاری میشه... ...دیدم که قلبی که تصورش این بود که هیچ سر پناهی نداره..تو تمام مدت تنهای دستهای پر از عاطفه وعشق در گودی انگشتانش حفظش میکرده واون بی خبر بوده... خدا پدرم بود..نمیدونستم..مادرم بود نمیدونستم...سرمایه وثروتم بود نمیدونستم..جونیم بود نمیدونستم...خوشبختیم بود نمیدونستم......وچقدر این ندونستن به شخصیتم لطمه زد.....دلم میخواد فریاد بکشم وبگم اگه مردن اینه...دلم میخواد روزی صد مرتبه بمیرم...من از مردن باکم نیست وقتی دنیا رو جوری ساختن که اگه واسه حرف تو از لذتام بگذرم..عقب افتاده تلقی میشم...
که اگه بخوام رو حرفت حرف نزنم مثه این باشه که بخوام،..یه گوله آتیشو تومشتم حفظش کنم..
پروردگارم تو فقط ..تو فقط ناگاهم کن وتبسم بزن به اشکهای من..به دل بارونیم..همین لبخند تو.بسمه.....مرهم تمام دردهامه...
این بود راز یه قلب بی تپش.

یه بیت یکی از غزل هام( گذشت... ۱۸/فروردین/۹۱ ) میگه :

برای من تو دگر مُرده ای خدای زمین !
مخواه هستی خود را به مردگان بدهم !!


بابا خدا محور !

یه قلب بی تپش :MWMWM___________ سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:06

"خداوندا ما نمی توانیم به درگاهت دعا کنیم به ناامیدی هایمان پایان بخشی، زیرا توانایی از بین بردن نابسامانی ها را به ما عطا کرده ای."
بنابراین به درگاهـت دعا خواهـیم کرد،به ما شـهامـت،قـدرت،اراده،آگاهی ،عـزمی راسـخ،صبـر،ایـمان وتاب تحمـل سخـتی ها را عطا کنی تا دیگـرلازم نباشـد بگوییـم:
خدایا ما را به آرزوهایمان بـرسـان ...

امیدوارم جواب این یکیه دیگه کیسل نباشه..

آمین یا رب العالمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد